هارون -لعنةالله علیه- بر علویان بسیار سخت می گرفت، به عنوان نمونه به این چند ماجرا دقت کنید:
1- نیمه شبی حمید بن قحطبه ی طائی-لعنة الله علیه- را فراخواند، وی آمد چون در برابرش ایستاد از او پرسید: فرمانبرداری تو نسبت به امیرالمومنین چگونه است؟
گفت: جان و مالم فدای هارون.
ملعون سر به زیر افکند و به او اجازه داد تا برگردد. پس از اندک زمانی دوباره او را فراخواند و پرسید فرمانبرداریت از امیرالمومنین چگونه است.؟
گفت: جانم، مالم، همسرم و فرزندم فدای تو.
ملعون تبسّمی کرد و به او اجازه رفتن داد. برای بار سوم او را فراخواند و همان پرسش را کرد. این بار حمید بن قحطبه گفت: جان، مال، همسر، فرزند و دینم فدای تو.
ملعون خنده شادی سر داد و به او فرمان داد که آنچه را خادم می گوید انجام دهد. خادم او را به خانه ای برد که در آن بیست سیّد پیر و جوان و میان سال در غل و زنجیر بودند. خادم گفت: گردن آن ها را بزن و بدن هایشان را به چاه پینداز.
بعد از اتمام این کشتار او را به خانه ی دوّم برد که بیست تن از فرزندان علی علیه السّلام و فاطمه سلام الله علیها در آنجا بودند. حمید ملعون همه را به قتل رساند.
خادم -علیه اللّعنة- او را به خانه ی سوّم برد که در آنجا نیز بیست سیّد وجود داشت. حمید این جلّاد ملعون، یک به یک آنان را به قتل رساند. آخرین نفر آنان که سیدی پیر و بزرگوار بود به حمید گفت:
یا ویلک ایّعذر لک یوم القیامة اذا قمت بین یدی جدّنا رسول الله و قد قتلت ولده و لیس لهم ذهنب؟!
« وای بر تو، در روز قیامت چه عذری خواهی داشت هنگامی که در برابر جدّ ما رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار بگیری و حال آنکه فرزندانش را بدون هیچ گناهی به قتل رسانده ای؟! »
حمید از این گفتار بر خود لرزید. امّا خادم ملعون پیرمرد را جلو آورد و حمید -لعنة الله عیله- او را به قتل رساند. حمید از آن به بعد گریه می کرد و می گفت: هیچ عملی برای من سودی نخواهد داشت.1