تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 257)؛
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۷ مطلب با موضوع «امام رضا شناسی :: زندگینامه و داستان های زندگی امام :: داستان هایی از زندگی» ثبت شده است

صلوات

   آنچه در ادامه می آید، برگرفته از کتاب «امام رضا(ع) و زندگی» به تألیف مهدی غلامعلی، به نشر (انتشارات آستان قدس رضوی؛ 1393)، صفحۀ 126 می باشد.

   در عراق زندگی می کردم و از زیارت همیشگی حرم پیامبر[ص] در مدینه محروم بودم. یک بار که در مدینه بودم، خواستم از امام [رضا(ع)]، شیوه صلوات کامل بر پیامبر را بعد از نماز ها بپرسم. از ایشان پرسیدم که چگونه باید پس از نماز های واجب، بر پیامبر خدا صلوات فرستاد و سلام داد. حضرت فرمود: میگویی:

اَلسَّلام عَلَیکَ یا رَسولَ اللهِ و رَحمَةُ اللهِ و بَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُحَمَّدَ ابْنَ عَبدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خِیَرَةَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حَبیبَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا صَفوَةَ اللهِ، اَلسَّلام ُ عَلَیکَ یا أمینَ اللهِ، اَشهَدُ أنَّکَ رَسُولُ اللهِ و أشهَدُ أنَّکَ مُحَمَّدُ ابْنُ عَبدِاللهِ و أشهَدُ أنَّکَ قَد نَصَحْتَ لاُمَّتِکَ وَ جاهَدْتَ فی سَبیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتّی أتاکَ الیَقینُ، فَجَزاکَ اللهُ أفْضَلَ ما جَزَی نَبِیّاً عَن اُمَّتِهِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ أفْضَلَ ما صَلَّیتَ عَلَی إبراهیمَ وَ آلِ إبراهیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ. 1


1- قرب الإسناد، ص 382، ح 1344. « درود بر تو، ای فرستاده خدا! و رحمت و برکات خدا بر تو باد. درود بر تو ای محمد بن عبدالله[ص]. درود بر تو ای برگزیده خدا. درود بر تو ای محبوب خدا، درود بر تو ای دُردانه خدا. درود بر تو ای امین خدا! گواهی می دهم که تو فرستاده خدا هستی. گواهی می دهم که تو محمد بن عبدالهی. گواهی می دهم که تو برای امّتت خیرخواهی کردی و در راه پروردگارت جهاد نمودی و سخت کوشیدی و تا زنده بودی، او را پرستش و بندگی کردی. پس خداوند به تو ای فرستاده خدا برترین پاداشی را دهد که به پیامبری از جانب امّتش داده است. بار خدایا! برترین درودی را که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، بر محمد و خاندان محمد بفرست، که تو ستوده و بزرگواری.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۵ ، ۱۵:۵۸

امام علی (ع)

   مأمون [علیه اللّنعة] به حضرت رضا علیه السلام گفت: ای ابوالحسن، به من بگو دربارۀ جدّت امیرالمؤمنین که از چه رو قسیم بهشت و دوزخ است و این به چه معنی است؟ و من زیاد در این باره فکر کرده ام.

   امام علیه السّلام فرمود: ای مأمون، آیا نشنیده ای از پدرت که او از پدرش روایت کرد تا برسد به عبدالله بن عباس که او گفت: شنیدم از رسول خدا صلّی الله علیه و آله که می فرمود: «حبّ علی ایمان است و بغض علی کفر»؟ گفت: بلی.

    امام رضا علیه السّلام فرمود: قسمت بهشت و دوزخ وقتی به حبّ و بغض او باشد پس او قسیم بهشت و جهنم است.

   مأمون گفت: خدا مرا بعد از تو زنده نگه ندارد ای ابوالحسن. گواهی می دهم که تو وارث علم رسول خدا صلّی الله علیه و آله هستی.

علی(ع) قسیم بهشت و دوزخ است,چرا امام علی(ع) قسیم بهشت و جهنم است؟,چرا امیرالمومنین علی(ع) قسیم النار و الجنة است؟,قسیم النار و الجنة,قسمت کنندۀ بهشت و دوزخ

   ابوالصلت هروی گفت: وقتی امام رضا علیه السلام به منزل بازگشت من به نزد او رفتم و گفتم: یابن رسول الله، چه زیبا جواب مأمون را دادی؟

   امام فرمود: ای ابوالصلت، این کلامی بود که برای فهم او گفتم و پدرم از پدرانش حدیث کرد تا به علی بن ابی طالب علیه السلام رسید که او گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «ای علی، تو قسمت کنندۀ بهشت در روز قیامتی و به آتش می گویی این مال من و آن برای تو.»

   امام امیرالمؤمنین علیه السلام رمز هر کار بسیار خوب در اسلام است. او تقسیم کنندۀ بهشت و جهنم است و در آن شکی نیست، و اخبار زیادی در این باره از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله رسیده است و حضرت رضا علیه السلام این دلیل محکم را برای مأمون بیان کرد که باعث تعجب او شد.

(برگرفته از: کتاب «پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا(ع) 2»، به تألیف باقر شریف القرشی، ترجمه: سید محمّد صالحی ، ص 109 [با اندکی ویرایش])

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۲۰:۱۶

حرم امام رضا(ع)

   آنچه در ادامه می آید، برگرفته از کتاب «امام رضا(ع) و زندگی» به تألیف مهدی غلامعلی، به نشر (انتشارات آستان قدس رضوی؛ 1393)، صفحۀ 48 می باشد.

   مراسم روح بخش حج پایان یافته بود و مردم، گروه گروه حجاز را ترک می کردند. شیعیان، معمولاً پس از پایان حج برای دیدن امام [رضا علیه السّلام] به مدینه می آمدند. آن روزها خانۀ امام در مدینه، محلّ گردهمایی جمعی از شیعیان بود. روزی در منزل امام نشسته بودیم. جمعیت فراوانی در منزل ایشان آمده بودند و از حضرت، دربارۀ حلال و حرام می پرسیدند. مردی بلند قامت و گندمگون وارد منزل شد. از سخنانش فهمیده می شد که از اهالی خراسان است. به ظاهر، وضع خوبی داشت. نزدیک رفت و به امام سلام کرد و مشکلش را با امام در میان گذاشت. صدایش بلند بود. او مشکلش را این گونه بیان کرد:

   ای فرزند رسول خدا[ص]! من مردی از دوستداران پدران و نیاکان شما هستم. از حج باز می گردم. خرجی خود را گُم کرده ام و چیزی ندارم تا با آن، خود را به جایی برسانم. اگر می توانی، مرا به شهرم برسان. به فضل خدا ثروتمندم و هرگاه به شهر خود رسیدم، آن مقدار که به من دادی، به جای شما صدقه می دهم؛ زیرا خودم شایستۀ صدقه نیستم و صدقه بر من روا نیست.

داستان از زندگی امام رضا(ع),بخش امام رضا(ع),گذشت امام رضا(ع),داستان از بخشش و گذشت امام رضا(ع)

   امام فرمود: «بنشین، رحمت خدا بر تو باد.» او فهمید که باید بماند تا امام پاسخ مردم را بدهد. امام به همۀ پرسش های پاسخ داد. مردم هم پراکنده شدند. آن مرد و سلیمان جعفری و خِیثَمه و من ماندیم.

   امام، رو به ما سه نفر کرد و فرمود: «ایا به من اجازه می دهید چند لحظه به اندرونی بروم؟»

   سلیمان که از یاران خوب امام بود، عرض کرد: «خواهش می کنم. خداوند همیشه شما را مقدّم داشته است.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۳

عید فطر

   از آنجا که مراسم ولایتعهدی در هفتم ماه رمضان 201 هـ.ق واقع شده بود، با فرارسیدن عید فطر مأمون از امام(ع) درخواست کرد برای خواندن نماز عید بیرون روند. حضرت امتناع کردند اما مأمون نپذیرفت و گفت: هدف من از این کار پاک شدن جان های مردم و توجّه آنان به شماست گه از این طریق فضائل و علم فراوان شما بر ایشان آشکار خواهد شد.

   امام علیه السّلام فرمودند:

ان لم تعغنی فاخرج بمثل ما یخرج به رسول الله(ص) و امیرالمؤمنین(ع).

«اگر مرا معاف نمی داری، من مانند رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) برای نماز بیرون می روم.»

   روز عید پس از طلوع خورشید، حضرت رضا(ع) غسل کردند، عمامۀ سفید بر سر بستند و طرفی از آن را روی سینه نهادند و طرف دیگر را بین دو شانه قرار دادند و شمشیری حمائل کردند. خادمان نیز چنین کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۴۴

دعای باران امام رضا(ع)

   پس از بیعت با امام رضا(ع)، باران کم بارید و اکثر مردم دلیل آن را بر شوم بودن بیعت تلقّی کردند. مأمون از حضرت خواست برای مردم طلب باران کُنَد.

   حضرت رضا(ع) فرمود:

   اِنّی رَایتُ رَسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فی المَنام یَقول لی: یا بُنَیَّ! انتظر یوم الاثنین و ابرز اِلَی الصَحراء واستسق فَان الله تَعالی یسقیهم و اخبرهم بِما یُرید الله و هم لا یَعلمون حالک لِیزداد عِلمهم بِفَضلک و مَکانک من رَبّک.

   رسول خدا (صلّی الله عیله و آله و سلّم) را در خواب دیدم. فرمودند: ای پسرم! منتظر بمان تا دوشنبه، آن روز به صحرا برو و طلب باران کن که خداوند بر ایشان باران می بارد و به آنان آنچه را خدا می خواهد و اراده کرده است، خبر ده. آنان منزلت و شان تو را نمی دانند. به این وسیله آگاهی شأن به فضل و مقام تو در نزد پروردگارت بیشتر می گردد.»

   حضرت رضا(ع) در روز دوشنبه بر منبر رفتند و پس از حمد و ستایش خدای تعالی، اینگونه دعا فرمودند:

اللّهم یا ربّ اَنت عظمت حقنا اَهل البیت فتوسّلوا بِنا کَما اَمرت و املوا فضلک و رَحمَتک و توقعوا اِحسانک و نِعمَتک فاسقهم نافعاً عاماً غَیر ضائر و لا رائث ولیکن اِبتداء مطرهم بَعد اِنصرافهم مِن مَشهَدهم هذا الی مَنازِلهم.

   «بار خدایا، ای پروردگارا، حقّ ما اهل بیت را بزرگ شمردی و همانگونه که دستور داده ای مردم به ما متوسّل شده اند و آرزوی فضل و رحمت تو را دارند و در انتظار احسان و نعمت تو هستند، پس بارانی سودمند، فراگیر، بی ضرر و بدون تاخیر بر آنان نازل بفرما. به طوری که ابتدای بارندگی پس از بازگشتشان از اینجا به منازلشان باشد.»

   آسِمان درخشد، رَعد برخاست و بازد وزیدن گرفت. مردم برای فتن به خانه هایشان در تکاپو شدند. امام رضا(ع) فرمودند:

آرامش خود را حفظ کنید، این ابر برای فلان شهر است.

   ده ابر آمد و رفت تا اینکه ابری در آسمان آشکار شد، حضرت فرمودند: این ابر و باران برای شماست. به خانه هایتان بروید. این ابر تا به منزلتان نرسیده اید نمی بارد.

   مردم به همراه امام علیه السّلام -1- به خانه ها رفتند و ابر باریدن گرفت، بطوری که همه جا، صحرا ها، آبگیر ها و تالاب ها لبریز شد.

1- مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 419

کتاب «زندگانی حضرت رضا علیه السّلام»، نوشته آیت الله سیّد عبدالرّازق موسوی مقدّم، نشر «آرام دل»، ناشر همکار:«صیام» ، صفحه 99-98

تصویر برگرفته از وبسایت شبکه آی فیلم؛ برگرفته از مجموعه «ولایت عشق» ساخته مهدی فخیم زاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۵۴

ایوان طلا

   در رجال کَشّی از احمد بن محمّد بزنطی نقل شده است که گفت: شبی به اتفاق صفوان بن یحیی و محمّد بن صنان و عبدالله بن مغیره (یا عبدالله بن جندب) خدمت حضرت رضا علیه السّلام رفتیم. ساعتی نشستیم، چون خواستیم مرخص شویم آن جناب از آن میان فرمود: احمد تو بنشین. من نشستم، آن حضرت با من گفتگو می کرد، سوالهایی می نمود[م] جواب می فرمود تا بیشتر از شب گذشت.

   خواستم حرکت نموده به منزل برگردم. فرمود می روی یا همین جا می خوابی؟ عرض کردم: هر چه شما دستور دهید انجام می دهم. اگر بفرمائید بخواب می خوابم و الّا می روم. فرمود: همین جا بخواب؛ چون دیر وقت شده، مردم به خواب رفته و درها را بسته اند.

   در این هنگام آن جناب به حرم تشریف برد. من گمان کردم که دیگر از حرم خارج نمی شود. به سجده رفتم و در سجده گفتم: حمد خدای را که حجّت خود و وارث علوم انبیاء را با من در مقام انس و عنایت در آورد از جمیع برادران و اصحاب.

   هنوز در سجده بودم که ایشان برگشتند. به پای مبارک خود مرا متنبه ساختند، برخاستم. حضرت رضا علیه السّلام دست مرا گرفت و فرمود: ای احمد، امیرالمؤمنین(ع) به عبادت صعصة بن صوهان رفت، چون از بالین او برخاست گفت: ای صعصعه! مبادا افتخار کنی بر برادران خود به عیادتی که تو را نموده ام، از خدا بر حذر باش. علی بن موسی الرّضا(ع) این سخن را به من فرمود و به حرم تشریف برد. (منتهی الامال، ج 2، ص 239)

برگرفته از «سرگذشت های عبرت انگیز از عاقبت گنهکاران»، معصومه بیگم آزرمی، انتشارات تذهیب، ص 189

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۸

حرم رضوی

   هارون -لعنةالله علیه- بر علویان بسیار سخت می گرفت، به عنوان نمونه به این چند ماجرا دقت کنید:

1- نیمه شبی حمید بن قحطبه ی طائی-لعنة الله علیه- را فراخواند، وی آمد چون در برابرش ایستاد از او پرسید: فرمانبرداری تو نسبت به امیرالمومنین چگونه است؟

   گفت: جان و مالم فدای هارون.

   ملعون سر به زیر افکند و به او اجازه داد تا برگردد. پس از اندک زمانی دوباره او را فراخواند و پرسید فرمانبرداریت از امیرالمومنین چگونه است.؟

   گفت: جانم، مالم، همسرم و فرزندم فدای تو.

   ملعون تبسّمی کرد و به او اجازه رفتن داد. برای بار سوم او را فراخواند و همان پرسش را کرد. این بار حمید بن قحطبه گفت: جان، مال، همسر، فرزند و دینم فدای تو.

   ملعون خنده شادی سر داد و به او فرمان داد که آنچه را خادم می گوید انجام دهد. خادم او را به خانه ای برد که در آن بیست سیّد پیر و جوان و میان سال در غل و زنجیر بودند. خادم گفت: گردن آن ها را بزن و بدن هایشان را به چاه پینداز.

   بعد از اتمام این کشتار او را به خانه ی دوّم برد که بیست تن از فرزندان علی علیه السّلام و فاطمه سلام الله علیها در آنجا بودند. حمید ملعون همه را به قتل رساند.

   خادم -علیه اللّعنة- او را به خانه ی سوّم برد که در آنجا نیز بیست سیّد وجود داشت. حمید این جلّاد ملعون، یک به یک آنان را به قتل رساند. آخرین نفر آنان که سیدی پیر و بزرگوار بود به حمید گفت:

یا ویلک ایّعذر لک یوم القیامة اذا قمت بین یدی جدّنا رسول الله و قد قتلت ولده و لیس لهم ذهنب؟!

« وای بر تو، در روز قیامت چه عذری خواهی داشت هنگامی که در برابر جدّ ما رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار بگیری و حال آنکه فرزندانش را بدون هیچ گناهی به قتل رسانده ای؟! »

   حمید از این گفتار بر خود لرزید. امّا خادم ملعون پیرمرد را جلو آورد و حمید -لعنة الله عیله- او را به قتل رساند. حمید از آن به بعد گریه می کرد و می گفت: هیچ عملی برای من سودی نخواهد داشت.1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۵