تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 257)؛
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

در سختی ها به سراغش رفت...

دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۴ ب.ظ

حرم امام رضا(ع)

   آنچه در ادامه می آید، روایتی است از کرامات حضرت علی بن موسی الرّضا(ع) که از حجة الاسلام و المسلمین فرحزاد به نقل از علّامه جعفری(ره) بیان می شود.

دریافت

   خدا رحمت کند علامۀ جعفر(ره) را که در آستانۀ مقدّسۀ رضوی دفن شده است.

   فرموده بودند من در دوران جوانی در مشهد طلبه بودم، سرمای شدید[ی بود]. سحر خواستم به زیارت بروم. یک ساعت مانده به اذان رفتم (در برف و سرما)، دیدم که خانمی آمده صورتش را بر درِ صحن گذاشته (دَرِ صحن هنوز باز نشده بود)، [و] به لهجۀ آذری صحبت می کند [که] یا امام هشتم(ع)! [و] ناله و گریه می کرد. خیلی تعّجب کردم.

   کمی که بیشتر گوش دادم دیدم که صدا آشناست. جلوتر و آمدم و دیدم که [آن زن] عمّۀ خود من است. محرم من است، عمّۀ من است، از تبریز آمده و در مشهد در خانۀ فامیل هاست. سحر بلند شده و در برف و بوران و یخبندان آمده زیارت. [و] هنوز هم در صحن باز نشده.

   کمی بعد که ناله هایش تمام شد، نزدیک آمدم و احوال پرسی کردم که: عمّه جان، خب اگر مردی یا جوانی در این وقت و در این سرما بیاید، اما شما در این برف و یخبندان...؟ خب صبر می کردید در صحن ها باز شود و دیرتر می آمدی!

   به زبان آذری گفت: عمّه جان! من در این سرما و برف آمده ام ف در این یخبندان [تا] آقا علی بن موسی الرّضا(ع) [هم] لحظات مردم [و] و اول قبر به داد من برسد. دست مرا بگیرد. من در سختی آمده ام که علی بن موسی الرّضا(ع) هم در سختی به داد من برسد... . من برای این آمده ام اینجا... .

  [(علامۀ جعفری] گفت من هم منقلب شدم و گذشت. چند سالی از این جریان گذشت.

   علامه جعفری می فرماید [که] من یک زمانی رفتم [به] زیارت. فامیل و بستگانم در تبریز به من گفتند[که] عمّه ات حالش خوب نیست، مریض و بدحال است. به دیدن همین عمّه ام رفتم. دیدم در حال «سَکَرات» [و] در حال جان دادن است. کنارش آمدم [تا] حمد شفا بخوانم [و] دعا کنم خدا شفا[یش] بدهد.

   یک وقت چشمانش را باز کرد(در لحظات آخر، داشت جان می داد)، به زبان آذری و ترکی گفت که عمّه جان یادت هست یک شب درِ صحن، درِ خانۀ علی بن موسی الرّضا(ع)... . گفتم: آره. گفت الان آقا علی بن موسی الرّضا(ع) به دیدن من آمده. گفتم در سختی ها بروم سراغش، آمد سراغم.گفت: «بالام جان! آقا علی بن موسی الرضا(ع) به دیدار من آمده...». این را گفت و از دنیا رفت... .

   امام هشتم(ع) امام رئوف است... امام مهربان است.

فایل صوتی برگرفته از نرم افزار«عیون اخبار الرّضا(ع)» معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه

نظرات  (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی