کلمات غریب
السّلام علیک یا ابالجواد یا علی بن موسی الرّضا المرتضی
شعر کلمات غریب از دکتر حسین ابراهیمی,شعر معاصر رضوی,شعر رضوی,شعر برای امام رضا,شعر رضوی کلمات غریب
زبان گشـوده ام آقـــا! اجازه ام بــدهــید
دوبـاره بارشی از شعر تازه ام بدهید
دوباره می شکفم عطر سیب گر برسد
ورق ورق کلمات غریب اگر بـــرســــد
به شعر می کشم این بار صحن و ایوان را
پر از هوای حرم مــی کنم خراسان را
من امشب آمده ام با خود قدم بزنـــم
طلسم این شب بی ماه را به هم بزنم
ولی نیـــامده ام در حریـــر بنــشیــــم
و گوشــۀ حرمت سـر به زیر بنشــینم
لطافت نفسم با کجا عجین شده است؟
که وزنِ سنگ ترین سنگِ این زمین شده است!
به راه مــی زنم و آهوانه می گــــذرم
برای دیــــدنت از صحن و خانه می گذرم
که در طریق طلب مکث حالِ عاشق نیست
رسـیدن و نرسیدن سؤال عاشق نیست
به خود نیادم این جا مرا صدا کردنـــد
مــــرا ز نیمـــۀ تاریک خود جـــدا کردنــــد
گلویم از نفسی مستجاب چین خورده است
میان حنجره ام التهاب چین خورده است
گناه کـــرده و ناکرده می تپد در مـــن
هـــزار بغــض ورم کــرده می تپـــد در من
به گریه میزنـم از اوّلِ ســـــــفر با تـــو
زبانــــم الکن و گویاست چـــشـــم تر با تو
زبان دیگری آورده است این جا چشم
دو آسمانِ شتک خورده است این جا چشم
چقدر چشم بچرخد در این سیاهی ها؟
چـه قدر فاصـــــــله مابین آب و ماهی ها؟
دچار این حرمم بال و پـــــر نمی خواهم
من از نــگاه شما بیــــــش تر نمی خواهم
چه قدر آمدن و بی حضور برگـــــشتــن
اشــاره کـــــــردن و از راه دور برگــــــشتن
چه قدر عاشقت آوارۀ جهان باشـــــد؟
دچــــار دیدنــــت از چشــمِ این و آن باشد
«رواق منظر چشم من آشیانۀ توســت
کَــرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست» 1
چه خانه ای که درش سمت آسمان باز اسـت
هـــوای تـــازۀ این خــــانه نذر پـــرواز است
چه خانه ای که بهشت است پشت پنجـره اش
صــــدای بال مــــی آید ز روی هر گره اش
چه خانه ای که در آن هـفت آسمان شـــــادند
فرشـــتگان به غبـــار مســـافران شــــادند
رقیق می گذرد هر که زائرش بشــود
وضـــــو بگیرد و پلکی مســـافــــرش بشود
حرم نمازِ بزرگی است ما نمی بینیـم
قنـــــوتِ روشن گلدســــته را نمی بیـــنیم
در آستانۀ تو بی کلــــــام می بـــارم
حضــــورِ ناســـره را ناتمــــام مــــــی بــارم
«اگر چه عـــرض ادب نزد یــــــــار بی ادبی سـت
«زبان خموش و لیکن دهان پر از عربی ست» 2
به هست و نیست قسم! بی طرب نخواهم رفـت
دوباره باز به اعــــماق شــــب نخواهم رفت
بگـــــو حــرارت نقّـــاره را بر افروزنــد
فـروغ مشعل سی پاره را بر افروزند
1 و 2- حافظ شیرازی
منبع: «در آستان شوق»»سیری در قلمرو شعر معاصر رضوی، به کوشش مصطفی مصلحی،مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی (1389)، ص 29.