مأمون در اواخر سال 200 رجاء بن ضحاک را با خادم مخصوص خود یاسر و چند نفر دیگر برای آوردن عیده ای از علویان و عباسیان به مدینه فرستاد و نامه ای هم به حضرت رضا علیه السّلام نوشته و او را به مرد دعوت نمود.
بعضی از مورخین مأمور آمردن حضرت را شخصی به نام «جلودی» نوشته اند و شاید این ضخص هم همراه رجاء بن ابی ضحاک بوده و یا در دفعه بعد عازم مدینه شده است، زیرا حضرت رضا علیه السّلام ابتدا حاضر به قبول دعوت نبود و مأمون نامه یا نامه های مجددی نوشته و اصرار کرده تا مام به حکم اجبار به پذیرفتن دعوت تن داده است.
مأمون به مأمورین خود دستور داده بود که با حضرت رضا علیه السّلام به احترام و تجلیل رفتار کنند و او را از کوفه و قم عبور ندهند بلکه از طریق بصره و اهواز و فارس به خراسان آورند. پس از رسیدن هیأت اعزامی مأمون به مدینه و رسانیدن نامه ای به حضرت رضا علیه السّلام چون آن جناب چاره ای جز پذیرفتن دعوت مأمون نداشت، لذا با اکراه تمام و بدون همراه داشتن کسی از خانواده خود آماده مسافرت شد و به علم امامت تمام قضایای بعدی را که برای او روی خواهد داد پیش بینی نمود.