وداع امام رضا(ع) با قبر پیامبر(ص)
امام رضا علیه السّلام چاره ای جز اجابت خواستۀ مأمون نداشت. پس به سر قبر جدّش رسول خدا صلّی الله علیه و آله رفت و وداع آخرین را انجام داد زیرا می دانست که این آخرین دیدار اوست. محول سجستانی روایت می کند که چون مأمور برای بردن امام رضا علیه السّلام به مدینه آمد من در مدینه بودم، پس امام داخل مسجد شد تا با قبر جدّش رسول خدا(ص) وداع کند، و چندین بار با آن وداع کرد و صدایش به گریه و شیون بلند شد. رفتم جلو و به او سلام کردم و او جواب سلام مرا داد و من برای آن وضع به او تبریک گفتم. پس او علیه السّلام فرمود: رها کن، من از کنار قبر جدّم(ص) دور می شوم و در غربت می میرم و در کنار هارون دفن می شوم.
محول گفت: من به دنبال او خارج شدم و همراه امام رفتم تا اینکه امام در طوس درگذشت و کنار هارون دفن شد. 1
امام به خانواده اش دستور داد که برای او گریه کنند
امام رضا علیه السّلام می دانست که دیگر به نزد خانواده و وطن خود بر نخواهد گشت، پس خاندانش را جمع کرد و دوازده هزار دینار بین آنها تقسیم نمود و گفت که هرگز به نزد آنان بر نمی گردد، و به آنها دستور داد که برایش گریه و زاری کنند به طوری که صدای آنها را می شنید، و سپس با آنها آخرین وداع را کرد. 2
انتصاب امام جواد(ع) به امامت
امام رضا فرزندش امام جواد علیهما السّلام را به جای خود منصوب کرد، و او هفت ساله یا بیش از آن بود. امام داخل مسجد پیامبر(ص) شد و دستش را بر لبۀ قبر شریف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا(ص) طلب حفاظت برای او کرد و سپس به فرزندش گفت: به تمام وکلا و خدمتکارانم گفته ام که از تو شنوایی داشته باشند و پیرویت کنند. و به اصحابش او را معرفی کرد که جانشین وی خواهد بود. 3