تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 257)؛
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

باب 2 عیون اخبار الرّضا(ع)

   (1) 1- محمّد بن یحیی الصّولی گفته است: «ابو الحسن الرّضا علیه السّلام همان علیّ بن- موسی بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابی طالب علیهم السّلام است، و مادر آن جناب «أمّ ولد «1»» ی بود به نام «تکتم» و این نام زمانی بر ایشان گذاشته شد که امام کاظم علیه السّلام مالک ایشان شدند.

(1)- «امّ ولد» کنیزی را گویند که از صاحب و مولای خود، فرزند آورد.
عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:27

   (1) 2- بیهقیّ از صولیّ و او از کندیّ و او از ابو الحسن علیّ بن میثم- که کندیّ در باره اش گوید: «کسی را در باره تاریخ ائمّه از او آگاه تر ندیده ام».- نقل کرده اند که: مادر امام کاظم یعنی جناب حمیده مصفّاة که از اشراف و بزرگان عجم بود، کنیزکی مولّده «1» به نام تکتم خریداری نمود، تکتم از نظر عقل و دین و احترام به مولی و بانویش- حمیده- جزء بهترین زنان بود بگونه ای که از زمانی که در ملک جناب حمیده در آمد، از روی احترام و ادب، در مقابل آن بانو نمی نشست، لذا جناب حمیده به فرزندش حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام گفت:
پسرم، تکتم کنیزی است که بهتر از او کنیزی ندیده ام و شکّ ندارم که اگر نسلی از او بوجود آید خداوند آن نسل را پاک و مطهّر قرار می دهد؛ او را به تو بخشیدم، با او به نیکی رفتار کن. زمانی که جناب تکتم حضرت رضا علیه السّلام را به دنیا آورد،

(1)- کنیز مولّده (جاریة مولّدة)، کنیزی را گویند که در بین عربها متولّد شده و با اولاد آنان بزرگ شده و با آداب و رسوم ایشان پرورش یافته باشد. به نقل از: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، تصحیح محمد باقر بهبودی.
عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:28

امام کاظم علیه السّلام او را طاهره نامید.
    (1) علیّ بن میثم ادامه داد: حضرت رضا علیه السّلام بسیار شیر می نوشید و نوزاد درشتی بود، لذا مادر ایشان در جستجوی دایه ای بر آمد؛ اطرافیان سؤال کردند: آیا شیر شما کم شده است؟، فرمود: «نه، به خدا سوگند شیر کم نشده است ولی نمازها و اذکاری برای خودم دارم که از زمان تولّد این نوزاد نمی توانم به تمام آنها برسم».
حاکم ابو علیّ از قول صولی گوید: «و دلیل بر اینکه نام مادر حضرت رضا علیه السّلام تکتم بوده است، این شعر است که شاعری در مدح آن حضرت سروده است:
1- بهترین مردم، علیّ بزرگوار است که بهترین پدر و اجداد و قوم و عشیره را داراست.
2- تکتم او را زاده است که هشتمین پیشوا باشد در علم و حلم، و حجّت الهی را بر مردم تمام کند.
صولی گوید: و عدّه ای این شعر را به عموی پدرم، ابراهیم بن عبّاس نسبت داده اند ولی از او چنین چیزی برای من روایت نشده است و چیزی که برای من

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:29

روایت نشده باشد و از کسی نشنیده باشم، نه آن را قبول می کنم و نه ردّ می نمایم.
    (1) اما شعری که شکّ ندارم مربوط به عموی پدرم، ابراهیم بن عبّاس است، این شعر است:
1- اعمال شخص عالم، کافی است که برای اهلش شاهدی عادل باشد.
2- می بینم که مالی نو و تازه و قابل توجّه دارند و این مال تازه شباهتی به آن مال قدیمی «1» ندارد.
3- بر شما (ای اهل بیت پیامبر) با اموال خودتان منّت می گذارند و فقط یک صدم از اموالتان را به شما می پردازند.
4- آن کسی که (یا آن شیعه ای که) دشمنان شما را مدیحه سرائی کند، خداوند را حمد و سپاس نگفته است.
5- تو بر مأمون (که هر دو نسل هشتم از عبد المطّلب هستید) برتری داری همان طور که پدرانت بر پدران او برتری داشتند.
صولی گوید: این ابیات را با خطّ پدرم، پشت دفتری که مال او بود یافتم.

(1)- مراد از «مال تازه» (طارف) حضرت رضا علیه السّلام و مراد از مال قدیمی (تالد) مأمون است. (مجلسیّ)
عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:30

   (1) پدرم درباره این اشعار می گفت: «برادرم این اشعار را برایم خوانده و گفته مربوط به عمویمان است که در باره علیّ یعنی «رضا» علیه السّلام سروده است.
و در آن دفتر حاشیه ناخوانائی با این مضمون به چشم می خورد: «مراد از «قسیمه فی القعدد» مأمون است». زیرا حضرت رضا علیه السّلام و مأمون هر دو با هشت پشت به جناب عبد المطلب می رسیدند. «1»»
و تکتم اسمی است عربی که در اشعار، زیاد به چشم می خورد، از جمله:
طاف الخیالان فهاجا سقماخیال تکنی و خیال تکتما صولی گوید: ابراهیم بن عبّاس عموی پدرم مدایح زیادی در باره حضرت رضا علیه السّلام سروده بود که آنها را آشکارا بیان می کرد، ولی سپس ناچار شد که همگی را مخفی نماید و بعدها به دنبال آنها گشت و از اینجا و آنجا آنها را گردآوری کرد. و عدّه ای روایت کرده اند که نام مادر گرامی حضرت رضا علیه السّلام «سکن النّوبیة» بوده است و همچنین به نامهای «أروی»، «نجمه» و «سمانه»

(1)- مراد از «قعدد» فاصله شخص با جدّ اکبر او است. همان مأخذ.
عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:31

نیز نامیده شده است؛ کنیه آن بانو «امّ البنین» بوده است.
    (1) 3- علیّ بن میثم از پدرش، نقل کرده است: وقتی حمیده مادر امام کاظم علیه السّلام نجمه مادر امام را خریداری نمود، گوید: در خواب، حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله را دیدم که به من می فرمود: حمیده! نجمه را به پسرت «موسی» ببخش زیرا از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین انسان روی زمین خواهد بود، من نیز او را به پسرم موسی بخشیدم، و زمانی که نجمه حضرت رضا علیه السّلام را به دنیا آورد امام کاظم علیه السّلام او را «طاهره» نامید، و اسامی دیگری نیز داشت؛ از جمله: نجمه، اروی، سَکَن، سمانه و تکتم که آخرین نام او بود.
علیّ بن میثم اضافه می کند که از پدرم شنیدم که می گفت: از مادرم شنیدم:
زمانی که حمیده نجمه را خرید، او دوشیزه بود.
(2) 4- هشام أحمر گوید: امام کاظم علیه السّلام به من فرمودند: آیا کسی از اهل

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:32

مغرب را می شناسی که به این جا آمده باشد؟ عرض کردم: خیر. فرمودند: چرا، مردی سرخ روی آمده است، بیا با هم به نزد او برویم، با هم سوار شدیم و نزد آن مرد رفتیم، مردی بود از اهل مغرب که تعدادی برده به همراه داشت، حضرت فرمودند: برده هایت را به ما نشان بده، آن مرد نُه کنیز به حضرت ارائه نمود، امام کاظم علیه السّلام در مورد هر یک از آنان می فرمود: «نیازی به او ندارم» (این را نمی خواهم)، سپس فرمودند: بقیّه را نشان بده، مرد پاسخ داد: دیگر چیزی ندارم، حضرت فرمودند: چرا، داری، نشان بده، مرد قسم خورد: نه به خدا، فقطّ یک کنیزک مریض باقی مانده است، حضرت فرمودند: چه مانعی دارد که آن را نیز نشان بدهی؟ ولی مرد امتناع نمود، سپس حضرت برگشتند و فردای آن روز مرا به سراغ آن مرد فرستادند و فرمودند: «به او بگو: آخرش چند؟ و وقتی گفت:
فلان قدر، بگو: قبول است، خریدم» هشام گوید: «نزد آن مرد رفتم، او

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:33

گفت: (1) «از فلان قدر کمتر نمی دهم، گفتم: قبول است، این پول مال تو، او نیز گفت: آن کنیزک هم مال تو ولی بگو ببینم مردی که دیروز به همراهت بود،کیست؟ گفتم: مردی است از بنی هاشم، گفت: از کدام تیره بنی هاشم؟ گفتم:
از بزرگان آنها است، مرد گفت: بیشتر از این توضیح بده، گفتم: بیشتر نمی دانم، مرد گفت: بگذار برایت بگویم، این کنیزک را از دورترین شهرهای مغرب خریداری کرده بودم که زنی از اهل کتاب مرا دید و گفت: این کنیزک چطور با تو همراه است؟ گفتم: برای خود خریده ام، زن گفت: این کنیز نمی تواند و شایسته نیست که نزد امثال تو باشد، او باید نزد بهترین مردم روی زمین زندگی کند و بعد از مدّت کمی در آن خانه فرزندی به دنیا خواهد آورد که مشرق و مغرب عالم در مقابل او خاضع خواهند شد.
هشام گوید: «پس از خریداری، او را به نزد امام کاظم علیه السّلام آوردم و بعد از مدّت کمی علیّ بن موسی علیهما السّلام را به دنیا آورد».

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:34

و این حدیث را به همین شکل، برایم محمّد بن علیّ ماجیلویه از عمویش محمّد بن قاسم از محمّد بن علیّ کوفیّ، از محمّد بن خالد و او از هشام احمر نقل کرده است.

نرم افزار«عیون اخبار الرّضا(ع)» معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه

نظرات  (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی