تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 257)؛
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

صحن انقلاب

(1) 1- از محمّد بن اسماعیل بن فضل هاشمیّ چنین روایت شده است که

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:39

گفت: «بر امام موسی کاظم- علیه السّلام- وارد شدم در حالی که ایشان به شدّت مریض بودند، به حضرت عرض کردم: اگر خدای ناکرده برای شما اتّفاقی بیفتد- و خدا آن روز را نیاورد- به چه کسی رجوع کنیم (امام بعد از شما کیست)؟ فرمود: به فرزندم «علیّ»، نوشته او، نوشته من است، و او وصیّ و جانشین من بعد از مرگم خواهد بود.
(1) نصّی دیگر:
2- از علیّ بن یقطین روایت شده است که گفت: «نزد حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام بودم و فرزندشان «علیّ» نیز حضور داشتند، امام فرمودند: ای علیّ! این پسرم آقا و سرور فرزندان من است، کنیه خودم را به او عطا کردم، (علیّ بن- یقطین گوید:) هشام (که این مطلب را از من شنید) با دست بر پیشانی خود زد و گفت: «انّا للَّه»، یعنی امام کاظم علیه السّلام با این سخن، خبر فوت خود را به تو داده اند».
(توضیح: ظاهرا عبارت «یعنی ابن سالم» که در متن عربی آمده از اشتباهات

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:40

نسّاخ می باشد و صواب «ابن حکم» است).
(1) نصّی دیگر:
3- از حسین بن نعیم صحّاف روایت شده است که گفت: «من و هشام ابن الحکم و علیّ بن یقطین در بغداد بودیم که علی بن یقطین گفت: من نزد حضرت عبد صالح موسی بن جعفر علیهما السّلام بودم که فرزند ایشان، «رضا» علیه السّلام وارد شدند، امام کاظم فرمودند: علیّ! او، آقا و سرور فرزندان من است و من کنیه خود را به او عطا کردم». حسین بن نعیم ادامه داد: «در این موقع هشام با دست بر پیشانی خود زد و گفت: ای وای! چه گفتی؟» علیّ بن یقطین گفت:
«به خدا قسم، همان چیزی را که برایت گفتم، از ایشان شنیدم». هشام گفت:
«قسم به خدا که حضرت با این سخن، در واقع به تو خبر داده اند که امامت بعد از ایشان، در حضرت رضا علیه السّلام است».
(2) نصّی دیگر:
4- از علیّ بن یقطین روایت شده است که گفت: «حضرت موسی بن-

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:41

جعفر علیهما السّلام بدون اینکه من از ایشان چیزی سؤال کنم، به من فرمودند: او، فقیه ترین و عالم ترین فرزند من است- و با دست خود به حضرت رضا علیه السّلام اشاره کردند- و کنیه خود را به او عطا کرده ام.
(1) نصّی دیگر:
5- از منصور بن یونس بزرج روایت شده است که گفت: «روزی بر امام کاظم علیه السّلام وارد شدم، حضرت فرمودند: منصور! می دانی امروز چه کرده ام؟
عرض کردم: خیر، فرمود: فرزندم «علیّ» را وصیّ و خلیفه بعد از خود قرار دادم.
بر او وارد شو و به او تهنیت بگو و نیز بگو که من تو را به این کار امر کرده ام».
منصور ادامه داد: «من بر ایشان وارد شدم و تهنیت گفتم و نیز گفتم که پدرشان مرا، به این کار امر فرموده است».

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:42

(شیخ صدوق گوید:) منصور بعدا منکر امامت حضرت رضا علیه السّلام شد و اموالی را که (مربوط به امام کاظم علیه السّلام بود و) در دست داشت، خود تصاحب کرده، آنها را با بی مبالاتی خرج نمود.
(1) نصّی دیگر:
6- از داود بن کثیر روایت شده است که گفت: «به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: قربانت گردم، فدایت شوم، اگر (برای شما) اتّفاقی بیفتد، به چه کسی رجوع کنم، فرمود: به فرزندم موسی».
داود بن کثیر ادامه می دهد: «سپس آن اتّفاق افتاد، و من- به خدا قسم- در مورد حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام ذرّه ای شکّ به خود راه ندادم، سپس حدود سی سال گذشت، به نزد امام کاظم علیه السّلام آمدم و عرض کردم: فدایت شوم! اگر (برای شما) اتّفاقی افتاد به چه کسی مراجعه کنم؟ فرمود: به فرزندم «علیّ»، داود گوید: «سپس آن اتّفاق به وقوع پیوست و من در مورد حضرت رضا علیه السّلام

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:43

لحظه ای و ذرّه ای شک به خود راه ندادم».
(1) نصّی دیگر:
7- داود رقّی گوید: «به حضرت ابو ابراهیم امام کاظم علیه السّلام عرض کردم:
فدایت شوم! من پیر شده ام، بفرمایید امام بعد از شما کیست؟ حضرت به امام رضا علیه السّلام اشاره فرموده، گفتند: بعد از من او امام شماست».
(2) نصّی دیگر:
8- داود رقّی گوید: «به حضرت ابو ابراهیم یعنی امام کاظم علیه السّلام عرض کردم: پدرم فدای شما! من پیر شده ام و می ترسم برایم اتّفاقی بیفتد و دیگر نتوانم شما را زیارت کنم، لطفا بفرمایید امام بعد از شما کیست؟ حضرت فرمودند: پسرم علیّ».

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:44

(1) نصّی دیگر:
9- یزید بن سلیط زیدیّ گوید: «من و همسفرهایم به امام صادق علیه السّلام در راه مکّه برخورد کردیم، من به حضرت عرض کردم: مادر و پدرم فدای شما! شما و اجدادتان همگی، امام و مطهّر هستید، و کسی را از مرگ راه نجات نیست، لطفا برایم (در مورد امام بعد از خود) مطلبی بفرمائید تا من به فرزندان و اقوام بعد از خودم، بازگویم، حضرت فرمودند: بسیار خوب، اینان فرزندان من هستند و او از همه برتر است- و به فرزندشان حضرت موسی علیه السّلام اشاره فرمود- او دارای علم، حُکم و حکمت، فهم، و سخاوت است و آنچه را مردم در مسائل مورد اختلاف دینی، بدان نیاز دارند آگاه است، حسن خلق و حسن همسایگی دارد، او دری است از درهای خداوند- عزّ و جلّ- و نکته دیگری در اوست که از همه

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:45

اینها مهمتر است». (1) یزید بن سلیط ادامه داد: «پدرم پرسید: پدر و مادرم فدای شما! این نکته که می فرمائید، چیست؟ حضرت فرمودند: «خداوند- عزّ و جلّ- فریادرس و غیاث این امّت را و علم و فهم و نور و حکمت آن را، بهترین نوزاد و بهترین نوجوان را، از او بوجود خواهد آورد، خداوند متعال توسّط این مولود، از قتل و خونریزی جلوگیری می کند، رفع اختلافات و اصلاح ذات البین می نماید، و پراکندگی و آشفتگی و شکاف را اصلاح می فرماید. خداوند توسّط او برهنه و گرسنه را می پوشاند و سیر می کند، خائفین را ایمنی می دهد، باران نازل می کند، بندگان به واسطه او فرمانبرداری می کنند. از بهترین مرد و بهترین جوان است، قبل از بلوغش، به خانواده اش بشارت (امامت او) داده می شود، گفتارش حکمت آمیز، و سکوتش از روی علم و آگاهی است، مسائل مورد اختلاف مردم را برای آنها بیان می نماید.» یزید بن سلیط گوید: «پدرم سؤال کرد: مادر و پدرم به قربان شما! آیا فرزندی هم دارد؟ حضرت فرمود: بله، و دیگر چیزی نفرمود».
(2) سپس یزید گوید: «بعد از مدّتی حضرت ابو الحسن- یعنی موسی بن-  

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:46

جعفر علیهما السّلام- را ملاقات کردم و به ایشان عرضه داشتم: «پدر و مادرم فدای شما! دوست دارم، همان طور که پدرتان به من (در باره امام بعدی) اطّلاعاتی دادند شما نیز چنین کنید». حضرت فرمودند: «پدرم در زمانی می زیست که زمان ما آن گونه نیست». یزید گوید: گفتم: «هر کس به این مقدار از شما بسنده کند، خداوند لعنتش کند «1»!» یزید ادامه می دهد: «حضرت خندیدند و فرمودند: ای ابا عماره! از خانه ام خارج شدم و در ظاهر به تمام پسرانم از جمله «علیّ» وصیّت و سفارش کردم (و در ظاهر همگی را وصیّ قرار دادم) امّا به او در پنهان و جدای از دیگران، وصیّت نمودم (او را وصیّ خود نمودم) و در خواب رسول خدا و امیر المؤمنین علیهما السّلام را دیدم که به همراه او، یک انگشتری، یک شمشیر، یک عصا، یک کتاب و یک عمّامه بود. سؤال کردم: اینها چیست؟ فرمود: عمّامه نشانه سلطنت و قدرت خداوند متعال است، شمشیر علامت عزّت و غلبه الهی است، کتاب نشانه نور خداوند-  
(1)- ظاهرا مراد سائل این بوده که من باین مقدار توضیح قانع نیستم و امیدوارم بیشتر توضیح دهید و صریح بیان بفرمائید. یعنی عمّال حکومت حقّ چنین گفتاری را از امام سلب نموده بودند، و سخن یزید نیز اشاره بهمین مطلب دارد.

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:47

عزّ و جلّ- است. (1) عصا، علامت قوّت و نیروی خداوند- عزّ و جلّ- و بالأخره انگشتری دربرگیرنده همه این امور است، سپس حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله فرمودند:
امامت به فرزندت «علیّ» می رسد، یزید گوید: «سپس حضرت به من فرمودند:
ای یزید این مطالب ودیعه و امانت است در نزد تو، و در مورد این مطالب با هیچ کسی صحبت نکن جز با افراد عاقل یا صادق و یا بنده ای که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان نموده است (و او از این امتحان سرافراز بیرون آمده باشد)، و نعمتهای الهی را کفران نکن، و اگر از تو گواهی و شهادت خواسته شد، شهادت بده، زیرا خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها «1»». (خداوند به شما دستور می دهد که امانتها را به اهلش برسانید) و نیز می فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ» (و چه کسی ظالمتر است از کسی که گواهی و شهادتی را نزد خود پنهان سازد) «2»».
گفتم: «ابدا این کار را نخواهم کرد، و سپس حضرت امام کاظم علیه السّلام فرمودند: آنگاه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلّم اوصاف او را برشمردند و فرمودند: (2) علیّ فرزند
(1)- نساء: 58.
(2)- بقره: 140.

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:48

تو کسی است که با نور خداوند نگاه می کند و با تفهیم الهی می شنود و با حکمت او سخن می گوید، همیشه درست و صواب عمل می کند و به خطا نمی رود، می داند و عالم است و جهل در او راه ندارد، لبریز از حکمت و علم است، و چه کم با او خواهی بود! آن قدر (کم) است که گویا اصلا نبوده است، پس وقتی از سفرت بازگشتی امور خود را سر و سامان بده و از خواسته های خود، خود را فارغ البال کن و چشم بپوش زیرا از آنها جدا خواهی شد و با چیز دیگری مجاور خواهی گشت، لذا فرزندانت را، جمع کن و خداوند را بر همگی آنها گواه بگیر، و خداوند برای گواه بودن کافی است».
سپس امام کاظم علیه السّلام فرمودند: ای یزید! من در این سال وفات خواهم کرد و پسرم «علیّ» همنام علیّ بن ابی طالب علیه السّلام و همنام علیّ بن الحسین علیهما السّلام و دارای فهم، علم و شکوه و هیبت امیر المؤمنین علیه السّلام است، و تا چهار سال بعد از هارون، اجازه سخن گفتن ندارد ولی وقتی آن چهار سال گذشت، در باره هر چه می خواهی از او سؤال کن که به خواست خدا به تو پاسخ خواهد داد.

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:49

(1) نصّی دیگر:
10- عبّاس نخّاس اسدیّ گوید: «به حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم: شما امام این زمان هستید؟ فرمود: بله- به خدا- امام تمام انس و جنّ».
(2) نصّی دیگر:
11- سلیمان بن حفص مروزیّ گوید: «بر امام ابو الحسن موسی بن- جعفر علیهما السّلام وارد شدم و می خواستم در باره حجّت الهی و امام بعد از ایشان سؤال کنم، حضرت به من نگاهی فرمودند و بدون اینکه من مطلبی سؤال کنم، فرمودند: سلیمان! «علیّ» پسر و وصیّ من است و بعد از من حجّت خدا بر مردم خواهد بود، و او بهترین فرزند من است، اگر بعد از من زنده ماندی، نزد آن دسته از شیعیان و اهل ولایت من که خواستار شناختن جانشین من هستند، به نفع او (علیّ بن موسی) شهادت و گواهی بده».

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:50

(1) نصّی دیگر:
12- علیّ بن عبید اللَّه هاشمیّ گوید: «من و سایرین- حدود 60 نفر از شیعیان- در کنار قبر حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله بودیم و امام کاظم علیه السّلام در حالی که دست فرزند خود «علیّ» را در دست گرفته بودند، به سمت ما آمدند و فرمودند:
آیا می دانید من که هستم؟ ما گفتیم: شما سرور و بزرگ ما هستید، حضرت فرمودند: نام و نسب مرا بگوئید، ما عرضه داشتیم: شما موسی بن جعفر بن محمّد هستید، حضرت فرمودند: این که همراه من است، کیست؟ گفتیم: علیّ بن- موسی بن جعفر، حضرت فرمودند: پس شاهد باشید که او در حیاتم وکیل و پس از فوتم، وصیّ من است».
(2) نصّی دیگر:
13- عبد اللَّه بن مرحوم گوید: «از بصره به سمت مدینه خارج شدم. در بین

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:51

راه با امام کاظم علیه السّلام که به بصره برده می شدند «1»، برخورد کردم. حضرت کسی را به نزد من فرستادند و من نزد ایشان رفتم امام کاظم علیه السّلام تعدادی کتاب به من دادند و امر کردند که آنها را به مدینه برسانم، سؤال کردم: قربانت گردم! اینها را به چه کسی بدهم؟ فرمودند: «به فرزندم «علیّ». او وصیّ من است و تمام کارهایم به دست اوست و بهترین فرزندم می باشد».
(1) نصّی دیگر:
14- عبد اللَّه بن حارث- که مادرش از نسل جعفر طیّار است- گوید:
«امام کاظم علیه السّلام کسی را به نزد ما (بنی ابو طالب) فرستاده و ما را فراخواندند و فرمودند: آیا می دانید برای چه شما را جمع کرده ام؟ گفتیم: خیر، فرمودند: گواه باشید که این پسرم «علیّ»، وصیّ من است و تمام کارهایم به دست اوست و پس از من جانشین من می باشد، هر کس از من طلبی دارد، طلب خود را از این
(1)- این قضیّه در زمانی اتّفاق افتاده است که حضرت در اواخر سال 179 هجری، به دستور هارون و توسّط عمّال او در مدینه دستگیر شده و به سوی بصره فرستاده شدند.

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:52

فرزندم وصول کند، و هر کس که من به او وعده ای داده ام، از او مطالبه کند، و هر کس که بناچار باید خودم را ملاقات کند، با نامه و دستخطّ او به ملاقات من بیاید».
توضیح: «یعنی در تمام کارها به فرزندم «رضا» رجوع کنید و اگر کاری هست که ضرورة باید با من مطرح شود، باز هم اوّل به نزد فرزندم «رضا» علیه السّلام بروید و با اجازه کتبی ایشان به دیدار من بیایید».
(1) نصّی دیگر:
15- حیدر بن ایّوب گوید: «محمّد بن یزید هاشمیّ گفت: الآن، شیعیان، علیّ بن موسی علیهما السّلام را امام خود، برخواهند گزید، گفتم: چطور؟ گفت: امام کاظم علیه السّلام ایشان را به حضور طلبیده، وصیّ خود قرار دادند».
(2) نصّی دیگر:
16- و نیز از حیدر بن ایّوب نقل است که گفت: «در شهر مدینه در محلّه قبا

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:53

که آن محلّ زندگی محمّد بن زید بن علیّ بود جمع بودیم، محمّد (معمولا در ساعت معیّنی نزد ما می آمد ولی این بار) تأخیر کرد، به او گفتیم: قربانت گردیم! چه چیز باعث شد تأخیر کنی؟ گفت: أبو ابراهیم (امام کاظم) علیه السّلام امروز هفده نفر از سادات، از جمله مرا، فرا خوانده بود و همگی ما را شاهد گرفت که پسرش «علیّ» وصیّ و وکیل اوست چه در زنده بودن او و چه بعد از فوتش، و گفتار او (علیّ) را تماما در مورد خودش قبول دارد چه به نفع حضرت حکم کند، چه بر ضرر ایشان»، سپس محمّد بن زید ادامه داد: «حیدر! قسم به خدا، امروز امامت را برای او قرار داد و شیعیان بعد از ایشان به او (حضرت رضا) معتقد خواهند شد»، حیدر گوید: «گفتم: خداوند او را زنده نگاه خواهد داشت، این چه حرفی است!؟» محمّد گفت: «وقتی او را وصیّ خود قرار داد یعنی امامت را به او واگذار کرده است»، علیّ بن حکم (که این جریان را از حیدر بن ایّوب شنیده بود) گوید: «حیدر با شکّ در امامت حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت».
(1) نصّی دیگر:
17- عبد الرّحمن بن حجّاج گوید: «امام ابو الحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:54

فرزند خود «علیّ» علیه السّلام را وصیّ خود قرار دادند و نوشته ای برای حضرت رضا علیه السّلام تهیّه کردند و در ذیل نوشته، شصت نفر از بزرگان مدینه را شاهد گرفتند».
(1) نصّی دیگر:
18- حسین بن بشیر گوید: «همان گونه که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلّم حضرت علیّ علیه السّلام را در روز عید غدیر خمّ به امامت معرّفی فرمودند، امام کاظم علیه السّلام نیز فرزند خود «علیّ» علیه السّلام را امام قرار داده، فرمودند: ای اهل مدینه یا فرمودند:
ای اهل مسجد، این «علیّ»، وصیّ من بعد از من است».
(2) نصّی دیگر:
19- حسن بن علیّ خزّاز گوید: «به همراه علیّ بن ابی حمزه به سوی مکّه

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:55

حرکت کردیم، علیّ بن ابی حمزة با خود کالاها و اموالی حمل می کرد، به او گفتیم:
اینها چیست؟ گفت: اینها مال عبد صالح (امام کاظم) علیه السّلام است که امر فرموده به فرزندش «علیّ» علیه السّلام برسانم، چون آن حضرت فرزندش را وصیّ خود قرار داده است».
مصنّف (شیخ صدوق) گوید: «علیّ بن أبی حمزة بعد از وفات امام کاظم علیه السّلام این مطلب را منکر شد و اموال را به حضرت رضا علیه السّلام تحویل نداد.
(1) نصّی دیگر:
20- سلمة بن محرز گوید: «به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: مردی از فرقه عجلیّه به من گفت: چقدر دیگر امید دارید این پیرمرد (منظورش امام صادق علیه السّلام بوده است) زنده بماند؟ یکی دو سال دیگر خواهد مرد و دیگر کسی که مایه امید شما باشد نخواهید داشت، حضرت فرمودند: چرا به او نگفتی که این موسی بن جعفر علیهما السّلام است که برای خود مردی شده است؟ و جاریه ای

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:56

(کنیزی) برای او خریداری کرده ایم که بر او حلال است و به زودی خواهی دید که به خواست خدا، دارای فرزندی فقیه خواهد شد».
توضیح: «ظاهرا مراد به آن مرد عجلی هارون بن سعد عجلی است، و مراد از عجلیّه یا اصحاب مغیرة بن سعید عجلی است که معتقدند که خداوند بصورت مردیست ولی از نور، و بر سرش تاجی است، و یا اصحاب و یاران ابی منصور عجلیّ که از امام باقر علیه السّلام روی گردانید و خود مدّعی امامت شد و یارانش بر این اعتقادند که او بآسمان عروج کرد».
(1) نصّی دیگر:
21- از اسماعیل بن خطّاب روایت است که: «امام ابوالحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام بارها بی مقدّمه شروع به مدح و ثنای فرزند خود «علیّ»- علیه السّلام- می فرمودند و از فضایل و نیکی ایشان مطالبی ذکر می کردند که در مورد دیگران، چنین مطالبی نمی فرمودند، گویا می خواستند به این ترتیب اطرافیان را به حضرت رضا- علیه السّلام- توجّه دهند».

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:57

(1) نصّی دیگر:
22- جعفر بن خلف گوید: «از امام ابوالحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام شنیدم که می فرمود: خوشا به سعادت کسی که قبل از مرگ، فرزندش را- که از خود به یادگار خواهد گذاشت- ببیند، و خداوند (با دادن این پسر به من) فرزندی را که بعد از من باقی خواهد بود به من نشان داده است، و به او یعنی حضرت رضا علیه السّلام اشاره فرمود».
(2) نصّی دیگر:
23- حسین بن مختار گوید: «زمانی که امام کاظم علیه السّلام در حبس بودند، نامه هایی از ایشان به دست ما رسید که در آنها چنین نوشته شده بود: مقام امامت من به فرزند بزرگم می رسد».
(3) نصّی دیگر:
24- و نیز از حسین بن مختار روایت است که: «زمانی که امام کاظم علیه السّلام

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:58

از بصره سرزمین ما عبور فرمود، نامه هائی از ایشان به دست ما رسید که در کنار آنها چنین آمده بود: «مقام امامت من به فرزند بزرگم می رسد».
(1) نصّی دیگر:
25- زیاد بن مروان قندیّ گوید: «بر امام کاظم علیه السّلام وارد شدم و فرزند ایشان «علیّ» نیز حضور داشت، امام کاظم علیه السّلام فرمودند: زیاد! این شخص نوشته اش نوشته من است، گفتارش گفتار من است، فرستاده اش فرستاده من است و هر چه بگوید مطلب همان است که او گفته است».
مصنّف (شیخ صدوق) گوید: «زیاد بن مروان قندیّ، خود، این حدیث را نقل کرد ولی بعد از فوت امام کاظم علیه السّلام منکر آن شده و از جمله واقفه «1» گردید و آن قسمت از اموال موسی بن جعفر علیهما السّلام را که نزد خود داشت، حبس و ضبط نمود». (و به حضرت رضا علیه السّلام مستردّ نکرد.)
(1)- توضیح «واقفه» در صفحه 13 گذشت.

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:59

(1) نصّی دیگر:
26- نصر بن قابوس گوید: «به موسی بن جعفر علیهما السّلام عرض کردم: از پدرتان سؤال کردم که امام بعد از شما کیست؟ وی شما را معرّفی کرد، بعد از رحلت ایشان مردم هر کدام به سمتی رفتند و منحرف شدند امّا من و دوستانم به امامت شما معتقد شدیم، حال بفرمائید امام بعد از شما کیست؟ فرمودند:
فرزندم علیّ».
(2) نصّی دیگر:
27- باز از نصر بن قابوس نقل شده است که گفت: «حضرت ابو الحسن امام کاظم علیه السّلام به من فرمودند: پسرم «علیّ» بزرگترین فرزند من است و از همه آنها نسبت به من مطیع تر است، به همراه من در کتاب جفر و جامعه نگاه می کند.
و هیچ کس نمی تواند در این دو کتاب بنگرد جز اینکه پیغمبر یا وصیّ پیغمبر باشید.

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:60

(1) نصّی دیگر:
28- مفضّل بن عمر گوید: «بر حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام وارد شدم و فرزندشان «علیّ» در آغوش آن حضرت بود، امام کاظم علیه السّلام ایشان را می بوسیدند و زبانشان را می مکیدند و ایشان را بر دوش خود می گذاشتند و در بغل می گرفتند و می فرمودند: پدر و مادرم قربان تو! چقدر خوشبو و خوش خلق و پاک طینت هستی! فضائلت چقدر آشکار است!» راوی گوید: «عرض کردم:
قربانت گردم! محبّتی نسبت به این کودک در دلم افتاده که نسبت به هیچ کس جز شما چنین محبّتی در خود احساس نمی کنم». حضرت فرمودند: «مفضّل! نسبت او با من، همچون نسبت من با پدرم است. «ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» «1» عرض کردم آیا او امام بعد از شماست؟ فرمودند: «بله، هر که از او اطاعت کند هدایت و رشد می یابد و هر که او را نافرمانی کند، کافر است».
(1)- این کلام، آیه شریفه 34 سوره آل عمران است که خداوند در مورد برگزیدن انبیاء فرموده است، معنی آن چنین است: این برگزیدگان الهی، برخی، از نسل برخی دیگرند و خداوند شنوا و داناست.

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:61

(1) نصّی دیگر:
29- محمّد بن سنان گوید: یک سال قبل از اینکه امام کاظم علیه السّلام را به عراق ببرند، روزی بر ایشان وارد شدم، فرزندشان «علیّ» نیز مقابل حضرت بود، امام کاظم علیه السّلام به من فرمودند: محمّد! عرض کردم: بفرمائید، فرمودند:
امسال، مسأله ای پیش خواهد آمد، سعی کن به خاطر آن بیتابی نکنی، سپس سکوت کردند و با دست به زمین زدند، سپس رو به من کرده و فرمودند: «یُضِلُّ- اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ - خداوند ظالمین را گمراه می کند و هر کاری بخواهد انجام می دهد: ابراهیم: 27.
عرض کردم: قربانت گردم! قضیّه چیست؟ فرمودند: هر کس به این فرزندم ظلم کند و حقّ او را ندهد و امامت او را بعد از من انکار کند مثل کسی خواهد بود که به علیّ بن ابی طالب علیه السّلام ظلم کرده و حقّ او را نداده و امامت او را بعد از حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله منکر شده است، راوی گوید: فهمیدم که حضرت با این سخنان می خواهند از مرگ خود و امامت فرزندشان خبر دهند [پس عرضه

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:62

داشتم: بخدا، اگر خداوند به من طول عمر عنایت کند حقّ ایشان را خواهم داد و امامتشان را قبول خواهم نمود] (1) و شهادت می دهم که ایشان بعد از شما حجّت خداوند متعال بر مردم بوده، دعوت کننده به دین الهی می باشند. حضرت فرمودند: محمّد! خداوند به تو طول عمر خواهد داد و تو مردم را به امامت او و امامت امام بعد از او دعوت خواهی کرد. عرض کردم: قربانت گردم، امام بعد از ایشان کیست؟ فرمودند: پسرش «محمّد». عرض کردم: به روی چشم! فرمودند: بله، من، تو را این گونه در کتاب امیر المؤمنین علیه السّلام یافته بودم. تو در بین شیعیان ما از برق در شب ظلمانی روشن تر و آشکارتر هستی. سپس فرمودند:
ای محمّد! مفضّل مایه انس و راحتی و آرامش من بود، و تو انس و آرامش آن دو (امام رضا[ع] و امام جواد[ع]) خواهی بود. بر آتش حرام است که تو را لمس کند.

عیون أخبار الرضا علیه السلام/ترجمه ،ج 1،ص:63

منبع: نرم افزار«عیون اخبار الرّضا(ع)» معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه

نظرات  (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی