تکتم(س)، مادر حضرت رضا(ع)
مادر بزرگوار حضرت رضا علیه السّلام، ام ولد بود، نامش «تکتم»، لقبش «نجمه» و کنیه اش «ام البنین» و از اشراف عجم بود.(1)
صولی شاعر آن زمان گفته است:
الا ان خیر الناس اماً و والدا / ورهطاً و اجدادا علی المعظم
اتتنا به للعلـم و الحلم ثامـــنا / امـاما یودی حجة الله تکـــتم(2)
« همانا بهترین مردم از نظر پدر و مادر، خاندان و نیاکان «علی» با عظمت است، «تکتم» هشتمین حجت خدا و امام علم و حلم را برای ما به دنیا آورد. »
امام کاظم علیه السّلام او را برای مادر گرانقدرش «حمیده» از مردی که اهل مغرب (مراکش) بود، خریداری کردند.
داستان از این قرار است:
مرد مغربی ابتدا نه کنیز را به امام کاظم علیه السّلام عرضه می دارد که مورد نظر حضرت واقع نمی شود و امام علیه السّلام فرد دیگری را درخواست می کند، مرد مغربی کنیز بیماری را نام می برد ولی از نشان دادنش خودداری می کند، لذا امام علیه السّلام منصرف و به خانه باز می گردند. روز دوّم هشام بن حمران را مامور کردند تا همان کنیز بیمار را بدون چانه زدن خریداری کند و هشتاد دیناری را که برده فروش می طلبد به او بپردازد.
هشام نزد او رفت و کنیز را از وی خواست، ولی برده فروش امتناع کرد و گفت: در صورتی کنیز را به تو خواهم فروخت که آن مردی را که دیروز همراه تو بود، معرفی کنی.
هشام گفت او مردی از بنی هاشم است و توضیح بیشتری نداد.
در این هنگام مرد مغربی گفت:
من او را از دورترین شهر های مراکش برای خود خریده ام، به زنی از «اهل کتاب» برخوردم، از من خواست که وی را به او بفروشم. به او گفتم: این کنیز را برای خودم خریداری کرده ام.
آن زن گفت: این کنیز شایسته ی تو نیست، همانا او شایسته ی بهترین مردان روی زمین است (3)، تا برای او پسری بیاورد که شرق و غرب جهان فرمانبردار او شوند و آن کنیز باکره بود (4).
وقتی امام کاظم علیه السّلام آن کنیز را خریداری نمودف اصحاب خویش را جمع کرد و به آنان فرمود که آن کنیز را جز به فرمان خدای تعالی خریداری نکرده است.
چون از حضرت علیه السّلام پرسیدند، در پاسخ فرمود:
بینا انا نائم اذا اتانی جدی رسول (الله صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ابی (علیه السّلام) و معهما شقة حریر فنشراها فاذا قمیص و فیه صورة هذه الجاریة فقالا: یا موسی لیکونن لک من هذه الجاریة خیر اهل الارض بعدک ثم امرانی ان اسمه علیّــاً و قالا نی ان الله تعالی یظهر به العدل و الرافة طوبی لمن صدقه و ویل لمن عاداه و جحده (5).
«در خواب دیدم که جدم رسول خدا(ص) و پدرم(ع) نزد من آمدند در حالی که پارچه ی حریری با آن دو بود، وقتی آن را گشودند در بین آن پیراهنی بود که تصویر این کنیز در آن بود و به من فرمودند: ای موسی هر آینه از این کنیز بهترین مردم روی زمین نصیب تو می شود. سپس مرا فرمان دادند: نام او را «علی» بگذارم و فرمودند:
خدای متعال به وسیله ی او عدالت و رافت را آشکار می سازد، خوشا به حال آنکه او را تصدیق کند و وای به حال آنکه با او دشمنی ورزیده و انکارش نماید.»
منابع:
1- عجم به معنای غیر عرب است.
2- عیون اخبار الرّضا علیه السّلام، ص11.
3- اثبات الوصیة، مسعودی، ص 168، چاپ نجف.
4- عیون اخبار الرّضا علیه السّلام، ص 13 و 14.
5- اثبات الوصیة، مسعودی، ص 169.
کتاب «زندگانی حضرت رضا علیه السّلام» نوشته آیت الله سیّد عبدالرّازق موسوی مقدّم، نشر «آرام دل»، ناشر همکار:«صیام» ، صفحه 19-18-17.