تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 257)؛
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۷ مطلب با موضوع «امام رضا شناسی :: زندگینامه و داستان های زندگی امام :: پرسش و پاسخ از امام رضا(ع)» ثبت شده است

مجموعۀ ولایت عشق

   مأمون برای بردن امام رضا علیه السّلام از یثرب به خراسان یک گروه رسمی فرستاد. اما شخصی که در رأس این گروه بود بیشتر موّرخین بر این عقیده اند که رجاء بن ابی ضحاک بوده است، و گفته شده که عیسی بن یزید معروف به «جلودی» بوده است، و سیّد امین این مطلب را بعید دانسته و گفته است که جلودی از فرماندهان هارون الرشید و دشمن امام رضا(ع) بود و عقلایی نیست که مأمون او را برای بردن امام مأمور کند. 1

فرستادگان مأمون به نزد امام رضا(ع),حرکت امام رضا(ع) به خرسان به اجبار مأمون,فرستادگان مأمون به سوی امام رضا(ع)

   و مأمون از رئیس گروه تعهد گرفت که امام را از راه بصره و اهواز و فارس ببرد و اینکه از راه کوفه و قم نبرد 2، همان گونه که مأمون به امام رضا(ع) نوشت که از راه جبل و فم نیاید و از راه بصره و اهواز و فارس بیاید. 3

   دلیل اصرار مأمون و نگرانی او بسیار روشن است که نمی خواست امام از راه کوفه و قم بیاید، زیرا این دو شهر ، مرکز شیعه بود و ساکنین آن معتقد به امامت حضرت و نسبت به او مطیع بودند و اگر امام از شهر آن ها عبور می کرد مسلماً نسبت به او بسیار اداءِ احترام می کردند و او را بزرگ می داشتند، و این مقام او را تقویت می کرد و دولت عباسی را در خطر قرار می داد، اما عبور امام از بصره ضرری برای مأمون نداشت زیرا ساکنین بصره متمایل به عثمان بودند و نسبت به دولت عباسی دوستی نشان می دادند، و این عمل کاشف از نقشۀ فریبکارانۀ مأمون است که ادعا می کرد می خواهد خود را از خلافت کنار بکشد و آن را به علویان بسپارد.


1. اعیان الشیعه، ج4، ص 121.

2. عیون اخبار الرضا[ع]، ج4، ص 149.

3. اعیان اشیعه.

برگرفته از: کتاب «پژوهشی دقیق در زندگانی امام علی بن موسی الرضا(ع) 2»، به تألیف باقر شریف القرشی، ترجمه: سید محمّد صالحی ، ص 443.

تصویر از: مجموعه «ولایت عشق» به کارگردانی مهدی فخیم زاده، پخش شده از شبکۀ ولایت (Velayat.tv).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۳

السّلام یا علی بن موسی الرّضا(ع)

   امام رضا علیه السّلام مأمون را نمی ستود و تملق او را نمی گفت؛ بلکه جایگاه او در نزد وی بسیار جدّی و صریح بود که با انتقاد از بعضی کارهایش وی را ناراحت می ساخت و مأمون خمشگین می شد و این را اظهار نمی کرد. برخورد هایی بین آنها بود که ذیلاً بیان می شود:

   1- مأمون [علیه اللعنة] وقتی خلافت را به امام رضا(ع) پیشنهاد کرد و به او گفت که من می خواهم خودم را از خلافت عزل کنم و آن را برای تو قرار دهم و با تو بیعت کنم، نگاه کنید به جواب صریح امام که در جواب او فرمود:«اگر این خلافت مال تو است و خدا آن را برای تو قرار داده است جایز نیست خود را خلع کنی از لباسی که خدا بر تو پوشانده است و آن را برای غیر خودت قرار بدهی، و اگر خلافت از تو نیست جایز نیست چیزی را که از تو نیست به من بدهی.»

      اکنون انعکاس این پاسخ صریح امام را که با منطق صحیح و غیر قابل تکذیب و با حق و صدق توأم است چگونه می بینید؟ مأمون نتوانست چیزی بگوید، پس به خاموشی و سکوت پناه برد. امام رضا(ع) و مامون,موضع امام رضا(ع) در برابر مأمون,ستایش نکردن حاکم ظالم

   2- چون امام از قبول خلافت سر باز زد، مأمون ولایت عهدی را به او پیشنهاد کرد، پس امام این جواب قاطع را داد و فرمود: «تو از این طریق می خواهی به مردم بگویی: یقیناً علی بن موسی الرضا از دنیا روی برنتافت، بلکه این دنیا بود که از او روی گرداند. آیا نمی بینید که چگونه ولایت عهدی را قبول کرد؟» 1

      در واقع مأمون خیلی از امام ناراحت شد و فریاد زنان خطاب به آن حضرت گفت: تو همیشه مرا با چیزی مواجه می کنی که از آن متنفرم. تو از سطوت[در «فرهنگ معین»: حمله کردن] من ایمن شدی، به خدا قسم باید ولایت عهدی را قبول کنی، و الّا من مجبورت می کنم و اگر این کار را نکنی گردنت را می زنم. 2

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۱:۲۳

ولایتعهدی

   متونی که در این باره به دست ما رسیده آنقدر زیاد است که به حدّ تواتر رسیده. ابوالفرج می نویسد:«. . مأمون، فضل و حسن، فرزندان سهل، را نزد علی بن موسی(ع) روانه کرد. ایشان به وی مقام ولایتعهدی را پیشنهاد کردند، ولی او نپذیرفت - آنان پیوسته پیشنهاد خود را تکرار کردند و امام همچنان از پذیرفتن اِبا می کرد، تا یکی از آن دو نفر زبان به تهدید گشود، دیگری نیز گفت، بخدا سوگند که مأمون مرا دستور داده تا گردنت را بزنم اگر با خواست او مخالفت کنی». 1

   برخی دیگر چنین آورده اند که مأمون به امام(ع) گفت: ای فرزند رسول خدا(ص)، اینکه از پدران خود داستان مسموم شدن خود را روایت می کنی، آیا می خواهی با این بهانه جان خود را از تن دردادن به این کار آسوده سازی و می خواهی که مردم تو را زاهد در دنیا بشناسند؟

   امام رضا(ع) پاسخ داد: بخدا سوگند، از روزی که او مرا آفریده هرگز دروغ نگفته ام، و نه بخاطر دنیا زهد در دنیا را پیشه کرده ام، و در ضمن می دانم که منظور تو چیست و تو به رساتی چه از من می خواهی.

   - جه می خواهم؟

   - آیا اگر راست بگویم در امان هستم؟

   - بلی در امان هستی.

   تو می خواهی که مردم بگویند، علی بن موسی از دنیا روی گردان نیست، اما این دنیاست که بر او اقبال نکرده. آیا نمی بینید که چگونه به طمع خلافت، ولیعهدی را پذیرفته.

   در اینجا مأمون برآشفت و به ایشان گفت: تو همیشه به گونۀ ناخوشایندی با من برخورد می کنی، در حالی که تو را از سطوت خود ایمنی بخشیدم. به خدا سوگند، اگر ولیعهدی را پذیرفتی که هیچ، وگرنه مجبورت خواهم کرد که آن را بپذیری. اگر باز همچنان امتناع بورزی، گردنت را خواهم زد. 2

   امام رضا(ع) در پاسخ ریّان که علّت پذیرفتن ولیعهدی را پرسیده بود، گفت:

   «. . خدا می داند که چقدر از این کار بدم می آمد. ولی چون مرا مجبور کردند که از کشتن یا پذیرفتن ولیعهدی یکی را برگزینم، من ترجیح دادم که آن را بپذیرم....در واقع این ضرورت بود که مرا به پذیرفتن آن کشانید و من تحت فشار و اکرام بودم . .» 3

   امام حتّی در پشت نویس پیمان ولیعهدی این نارضایتی خود و به سامان نرسیدن ولیعهدی خویش را برمَلا کرده بود. 4


منابع:

1- مقاتل الطّالبین/ ص 562 و 563 و نزدیک به این مطلب چیزی در ارشاد مفید/ ص 310 و سایر کتاب ها یافت می شود.

2- در این باره مراجعه شود به: مناقب آل ابی طالب/4/ص 363 - امالی صدوق/ص 43 - عیون اخبار الرّضا(ع)/2/ص 140 - علل الشّرایع/1/ص 238 - مثیرالاحزان/ ص 261 و 262 - روضة الواعظین/1/ص 268 - بحار/49/ ص 129 و سایر کتاب ها.

3-علل الشّرایع/1/ص239 - روضة الواعظین/1/ص 268 - امالی صدوق/ ص 72 - بحار/49/ص 130 - عیون اخبار الرّضا(ع)/2/ص139.

4- در موضوع اجبار امام(ع) به امضای سند ولیعهدی به این منابع رجوع کنید: ینابیع المودّة/ ص 384 - مثیر الاحزان / ص 261، 262 و 263 - کشف الغمّة / 3 / ص65 - امالی صدوق/ ص 68، 72 - بحار/49/ ص 129، 131 و 149 - علل الشّرایع/ 1/ 131 و 149 - علل الشّرایع/ 1 / ص 237 و 238 - ارشاد مفید/ ص 191 - عیون اخبار الرّضا(ع)/1/ ص 19 و جلد 2/ ص 139تا 141 و 149 - اعلام الوری/ ص 320 - الخزائج و الجرائح و دیگر کتاب ها.

زندگی سیاسی هشتمین امام(ع)، تالیف جعفر مرتضی حسینی، ترجمۀ دکتر سید خلیل خلیلیان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 152.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۳۲

آیه امامت

آل النبـی هــم النـبـی و انــمـا

بــالـوحــی فـرق بـیـنهـم فـتـفـرقـوا

ابـت الامامــة ان تلیق بغیرهم

ان الـرّســـالـة بــالامــامــة الـیــق 1

   «آل پیامبر(ص) همچون پیامبر هستند، فقط بواسطه ی وحی با او تمایز دارند.

   امامت از پیوند با غیر ایشان امتناع نمود. همانا سزاوار تر و شایسته تر آنست که رسالت به امامت پیوسته باشد.»

   عالم بزرگوار، شیخ مفید(ره) می فرماید:

   امام بعد از حضرت کاظم علیه السّلام، فرزندش علی(ع) است، زیرا برتر از تمام خاندان امام کاظم(ع) بود. کمالاتش چون علم، حلم، تقوی و ... بر همگان آشکار و خاصه (امامیه) و عامه (اهل سنت) در این مورد اتفاق نظر داشتند. 2

   این شناخت وقتی افزوده شد که امام کاظم(ع) دستور دادند اصحاب و یارانیش شهادت بدهند به اینکه فرزندش «علی» افضل فرزندان آن حضرت، وصیّ و جانشین او و حجّت خداوند بر مردم بعد از او می باشد. و شأن و منزلت او همانند منزلت و شأن امام موسی کاظم(ع) نسبت به پدرش می باشد.

ذریة بعضها من بعض.

«ذریه ای که برخی از نسل برخی دیگر است.»

   هر کس او را اطاعت کند به رشد می رسد و هر که نافرمانی او را کند کافر است.

   غیر از اصحاب خاص، شصت نفر از شخصیت های برجسته ی شهر مدینه بر این مطلب شهادت دادند. 3

   بار دیگر هفده نفر از فرزندان حضرت امیر مؤمنان(ع) و حضرت فاطمه(س) را گرد اوردند و از آنان گواهی گرفتند که فرزندش علی(ع) در زمان حیات وکیل وی و بعد از وفات آن حضرت حجت خدا بر مردم می باشد، و هرگونه صلاح بداند در وصایا و سفارشات امیر مؤمنان(ع) و ائمه معصومین(ع)، حضرت امام حسن، امام حسین، علی بن الحسین، محمّد بن علی الباقر و امام جعفر صادق(ع) دخل و تصرف می کند. اگر رشد و کمال در بستگان، کنیزان و خدمه خود بیابد اختیار با اوست که ماندن آنان را بخواهد، یا آنان را براند، به فروش رساند یا به کسی ببخشد، یا به آنان و غیر آنان صدقه دهد و در مسائل مربوط به صدقات نباید با او مخالفت شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۰۳

ولایتعهدی

   ... این ها که گفتیم هرگز دلیلی بر میل باطنی امام برای پذیرفتن ولیعهدی نمی باشد. بلکه همانگونه که حوادث بعدی اثبات کرد، او می دانست که هرگز از دسیسه های مأمون و دارودسته اش در امان نخواهد بود و گذشته از جانش، مقامش نیز تا مرگ مأمون پایدار نخواهد ماند. امام بخوبی درک می کرد که مأمون به هر وسیله ای که شده در مقام نابودی وی _جسمی یا معنوی_ بر خواهد آمد.

   تازه اگر هم فرض می شد که مأمون هیچ نیّت شومی در دل نداش، با توجه به سنّ اما امید زیستن تا پس از مرگ مأمون بسیار ضعیف می نمود. پس این ها هیچکدام برای توجیه پذیرفتن ولیعهدی برای امام کافی نبود.

   از همه ی اینها که بگذریم و فرض را بر این بگذاریم که امام امید به زنده ماندن تا پس از درگذشت مأمون را نیز می داشت، ولی بر خوردش با عوامل ذی نفوذی که خشنود از شیوه حکمرانی وی نبودند، حتمی بود. همچنین توطئه های عبّاسیان و دارودسته شان و بسیج همه ی نیرو ها و ناراضیان اهل دنیا بر ضدّ حکومت امام که اجرای احکام خدا به شیوه ی جدّش پیامبر(ص) و علی(ع) باید پیاده می شد، امام را با همان مشکلات زیانباری روبرو می ساختند که برایتان در فصل گذشته شرح دادیم. در آنچا گفتیم که حتّی مردم نیز حکومت حق و عدل امام(ع) را در آن شرایط نمی توانستند تحمّل کنند. ...

منبع: زندگی سیاسی هشتمین امام، تالیفِ جعفر مرتضی حسینی، ترجمه ی دکتر سید خلیل خلیلیان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 164

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۰۰

ضریح امام رضا(ع)

   هنگامی امام رضا(ع) ولیعهدی مأمون را پذیرفت که به این حقیقت پی برده بود که در صورت امتناع بهایی را که باید بپردازد تنها جان خودش نمی باشد، بلکه علویان و دوستدارانشان همه در معرض خطر واقع می شوند. در حالی که اگر بر امام جایز بود که در آن شرایط، جان خویش را به خطر بیفکند، ولی در مورد دوستداران و شیعیان خود و یا سیار علویان هرگز به خود حق نمی داد که جان آنان را نیز به مخاطره دراندازد.

   افزون بر این، بر امام لازم بود که جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزند برهاند. زیرا امّت اسلامی بسیار به وجود آنان و آگاهی بخشیدنشان نیاز داشت. اینان باید باقی می ماندند تا برای مردم چراغ راه و راهبر و مقدا در حلّ مشکلات و هجوم شبهه ها باشند.

   آری، مردم به وجود امام و دستپروردگان وی نیاز بسیار داشتند، چه در آن زمان موج فکری و فرهنگی بیگانه ای بر همه جا چیره شده بود و با خود ارمغان کفر و الحاد در قالب بحث های فلسفی و تردید نسبت به مبادی خداشناسی، می آورد. بر امام لازم بود که بر جای بماند و مسئولیت خویش را در نجات امّت به انجام برساند. و دیدیم که امام نیز _با وجود کوتاه بودن دوران زندگیش پس از ولیعهدی_ چگونه عملاً وارد این کارزار شد.

   حال اگر او با ردّ قاطع و همیشگی ولیعهدی، هم خود و هم پیروانش را به دست نابودی می سپرد این فداکاری کوچکترین تأثیری در راه تلاش برای این هدف مهمّ در بر نمی داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۳

مأمون

   چشمداشت مأمون از گرفتن بیعت برای ولایتعهدی امام رضا(ع) تأمین هدف هایی بود که به اجمال ذیلاً بیان می گردد:

نخستین هدف:

   احساس ایمنی از خطری که او را از سوی شخصیت امام رضا(ع) تهدید می کرد. شخصیّتی نادر که نوشته های علمیش در شرق و غرب نفوذ فراوان داشت و نزد خاصّ و عام - به اعتراف مأمون- از همه محبوبتر بود. در صورت ولیعهدی، او دیگر نمی توانست مردم را به شورش یا هرگونه حرکت دیگری بر ضدّ حکومت، دعوت کند.

هدف دوّم:

   شخصیّت امام باید تحت کنترل دقیق وی قرار گیرد، و از نزدیک هم از داخل و هم از خارج این کنترل بر او اعمال گردد، تا آن که کم کم راه برای نابود ساختن وی به شیوه های مخصوصی هموار شود. مثلا همانگونه که گفتیم یکی از انگیزه های مأمون در تزویج دخترش این بود که در زندگی داخلی امام مراقبی بگمارد که هم مورد اطمینان او باشد و هم جلب اعتماد بنماید.

   افزون بر این، چشم های دیگری نیز از سوی مأمون برای مراقبت امام رضا(ع) گماشته شده بودند که تمام حرکات و اعمال وی را گزارش می کردند. یکی از آن ها «هشام بن ابراهیم راشدی» بود که از نزدیکان امام به شمار رفته، کارهایش همه به دست وی انجام می گرفت. ولی هنگامی که امام را به مرو بردند، هشام با ذوالرئاستین و مأمون تماس گرفت و موقعیّت ویژه خود را به آنان عرضه کرد. مأمون نیز او را به عنوان دربان امام قرار داد. از آن پس تنها کسی می توانست امام رضا(ع) ملاقات کند که هشام می خواست. در نتیجه، دوستان امام کمتر به او دسترسی پیدا می کردند...» (بحار/49/ص 139 - مسند الامام الرّضا/1/ ص 77 و 78 - عیون اخبار الرّضا/2/ ص 153)

هدف سوّم:

   مأمون می خواست امام چنان به او نزدیکی پیدا کند که به راحتی بتواند او را از زندگی اجتماعی محروم ساخته، مردم را از او دور بگرداند. تا آنان تحت تأثیر نیروی شخصیّت امام، علم، حکمت و درایتش قرار نگیرند.

   از این مهمتر آنکه مأمون می خواست امام را از شیعیان و دوستانش نیز جدا سازد تا با قطع رابطه شان با او به پراکندگی افتند و دیگر نتوانند دستور های امام را دریافت نمایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۴۴