تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 257)؛
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۱ مطلب با موضوع «امام رضا شناسی :: زندگینامه و داستان های زندگی امام» ثبت شده است

 صحن انقلاب

   «تکتَم» برترین زنان در داشتن عقل، دیانت، تقوی و ادب بود. پس از آنکه به «حمیـده» واگذار شد، هرگز در حضورش به خاطر گرامیداشت و بزرگداشت او بر زمین ننشست.(1) زیرا -حمیده- مادر ارجمند امام کاظم علیه السّلام بود. امامی که علت پیدایش کائنات و مدار هستی است.
   درباره شگفتی هایی که حمیده از تکتم مشاهده می کرد به فرزندش امام کاظم علیه السّلام، که عالم به نسب و پاکی نسل ها بود؛ و می دانست چه کسی شایسته به ودیعت نهادن نور اقدس الهی است، چنین گفت:


انی لم اشک فی طهارتها و طهارة نسلها و قد وهبتها لک، فانی رایت رسول الله(ص) فی المنام یقول لی:
یا حمیدة! هی -نجمة- لابنک موسی(ع) فانها ستلدله خیر اهل الارض. (3)


« هیچگونه تردیدی در پاکی و طهارت نسل او ندارم و او را به تو بخشیدم. رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمودند:
ای حمیده! نجمه را به پسرت موسی(ع) ببخش، همانا او بزودی برایش فرزندی به دنیا می آورد که بهترین مردم روی زمین است.»


منابع:
1- اعلام الوری، ص 182.
2- کشف الغمة، ص 273.
کتاب «زندگانی حضرت رضا علیه السّلام» نوشته آیت الله سیّد عبدالرّازق موسوی مقدّم، نشر «آرام دل»، ناشر همکار:«صیام» ، صفحه 19.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۱۶

جایگاه قرآن در سیره رضوی

   حضرت رضا علیه السّلام شب های بسیار تلاوت قرآن می کرد، و هرگاه به آیه ای می رسید که در آن سخنی از بهشت یا جهنم بود گریه می کرد و بهشت را از خداوند درخواست می کرد و از آتش جهنم به او پناه می برد و همواره «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را در نماز های شبانه روزی خود بلند قرائت می کرد و هر گاه «قُل هُوَ الله اَحَد» (بگو خدا یکتاست) را می خواند، آهسته می فرمود:«الله اَحَد» (خدا یکتاست)، و چون به پایان این سوره می رسید سه مرتبه می فرمود:«کَذلکَ الله ربّی».
   و هرگاه سوره «جحد» را می خواندند با قرائت «قل یا ایها الکافرون» (بگو ای کافران) آهسته می فرمود:«یا ایها الکافرون» (ای کافران) و چون به پایان سوره و آیه «لَکُم دینُکُم وَ لِیَ دین» (دین شما براى خودتان و دین من براى خودم) می رسیدند، سه مرتبه می فرمودند:«رَبّی الله و دینی الاِسلام» (پروردگار من الله و دین من اسلام است).

   و هرگاه سوره تین را قرائت می کردند، در پایه آیه «اَلَیس الله باحکَم الحاکِمین» (آیا خداوند مقتدرترین و حکم کننده ترین حکم فرمایان نیست؟) می فرمودند:«بلی و انا علی ذلک من الشاهدین» (بله و من بر این امر از شهادت دهندگانم). و وقتی سوره «قیامت» را قرائت می کرد، در پایان آیه «الیس الله بقادر علی ان یحی الموتی» (آیا چنین خدای مقتدری نمی تواند مرده ها را زنده کند؟) می فرمود:«سبحانک اللهم و بلی» (منزهی تو ای خدای من بله قادر است).
   و در سوره جمعه قل ما عند الله خیر من اللهو و من التجارة «للذین اتقوا» و الله خیر الرازقین می خواندند.
   و هرگاه از سوره «حمد» فارغ می شدند «الحمدلله رب العالمین» می فرمودند و وقتی «سبح اسم ربک الاعلی» (پروردگار بلند مرتبه خود را تسبیح گو) را قرائت می کردند آهسته می فرمودند:«سبحان ربی الاعلی» (منزه است پروردگار بلند مرتبه ی من). و چون «یا ایها الذین آمنوا» (ای کسانی که ایمان آورده اید) را قرائت می کردند آهسته می فرمود:«لبیک اللّهمّ لبیک».


سرگذشتهای تلخ و شیرین قرآن: ج4، ص 19، بحار الانوار، ج 49، ص 94. / برنامه چهل داستان امام رضا(ع) اندروید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۲۰

گنبد طلا

   مادر بزرگوار حضرت رضا علیه السّلام، ام ولد بود، نامش «تکتم»، لقبش «نجمه» و کنیه اش «ام البنین» و از اشراف عجم بود.(1)

   صولی شاعر آن زمان گفته است:

الا ان خیر الناس اماً و والدا / ورهطاً و اجدادا علی المعظم
اتتنا به للعلـم و الحلم ثامـــنا / امـاما یودی حجة الله تکـــتم(2)

« همانا بهترین مردم از نظر پدر و مادر، خاندان و نیاکان «علی» با عظمت است، «تکتم» هشتمین حجت خدا و امام علم و حلم را برای ما به دنیا آورد. »
 

  امام کاظم علیه السّلام او را برای مادر گرانقدرش «حمیده» از مردی که اهل مغرب (مراکش) بود، خریداری کردند.
   داستان از این قرار است:

   مرد مغربی ابتدا نه کنیز را به امام کاظم علیه السّلام عرضه می دارد که مورد نظر حضرت واقع نمی شود و امام علیه السّلام فرد دیگری را درخواست می کند، مرد مغربی کنیز بیماری را نام می برد ولی از نشان دادنش خودداری می کند، لذا امام علیه السّلام منصرف و به خانه باز می گردند. روز دوّم هشام بن حمران را مامور کردند تا همان کنیز بیمار را بدون چانه زدن خریداری کند و هشتاد دیناری را که برده فروش می طلبد به او بپردازد.
   هشام نزد او رفت و کنیز را از وی خواست، ولی برده فروش امتناع کرد و گفت: در صورتی کنیز را به تو خواهم فروخت که آن مردی را که دیروز همراه تو بود، معرفی کنی.
   هشام گفت او مردی از بنی هاشم است و توضیح بیشتری نداد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۳۴