تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

کوششی در جهت نشر و گسترش فرهنگ رضوی

تارنمای رضوی ذوی القربی

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:«ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبه»(عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 257)؛
پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنه‏کاری او را زیارت نکند جز این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۸ مطلب با موضوع «امام رضا شناسی :: زندگینامه و داستان های زندگی امام :: زندگی نامه و سیره» ثبت شده است

ولایت عشق

   این از چیزهایی است که تمام مورّخان درباره آن اتّفاق نظر دارند. کوچکترین مراجعه به کتاب های تاریخی این نکته را بخوبی روشن می گرداند. حتّی مأمون[علیه اللعنة] بارها خود در فرصت های گوناگون آن را اعتراف کرده، می گفت: رضا(ع) دانشمند ترین و عابد ترین مردم روی زمین است. وی همچنین به رجاء بن ضحّاک گفته بود:

«... بلی ای پسر ابی ضحّاک، او بهترین فرد روی زمین، دانشمند ترین و عبادت پیشه ترین انسانهاست ... »

(بحار/49/ص 95 - عبون اخبار الرّضا[ع]/2/ص183 و سایر کتاب ها)

   مأمون به سال 200 که بیش از سی و سه هزار تن از عبّاسیان را جمع کرده بود، در حضورشان گفت:

«... من در میان فرزندان عباس و فرزندان علی رضی الله عنهم بسی جستجو کردم ولی هیچیک از آنان با فضیلت تر، پارساتر، متدیّنتر، شایسته تر و سزاوار تر به این امر از علی بن موسی الرّضا[ع] ندیدم ».

( مرج الذهب/3/ص 441 - الکامل، ابن اثیر/5/ص 183 - الاداب السلطانیّة/ص 217 - طبری/11/ص 1013(چاپ لیدن) - مختصر تاریخ.الدّول/ص 134 - تجارب الامم/6/ص 426.)

زندگی سیاسی هشتمین امام حضرت علی بن موسی الرّضا(ع)، تالیف: جعفر مرتضی حسینی/ترجمه: دکتر سید خلیل خلیلیان، دفتشر نشر فرهنگ اسلامی، ص 92

تصویر از مجموعه «ولایت عشق» به کارگردانی «مهدی فخیم زاده»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۵۱

صحن حرم

   مأمون در اواخر سال 200 رجاء بن ضحاک را با خادم مخصوص خود یاسر و چند نفر دیگر برای آوردن عیده ای از علویان و عباسیان به مدینه فرستاد و نامه ای هم به حضرت رضا علیه السّلام نوشته و او را به مرد دعوت نمود.

   بعضی از مورخین مأمور آمردن حضرت را شخصی به نام «جلودی» نوشته اند و شاید این ضخص هم همراه رجاء بن ابی ضحاک بوده و یا در دفعه بعد عازم مدینه شده است، زیرا حضرت رضا علیه السّلام ابتدا حاضر به قبول دعوت نبود و مأمون نامه یا نامه های مجددی نوشته و اصرار کرده تا مام به حکم اجبار به پذیرفتن دعوت تن داده است.

   مأمون به مأمورین خود دستور داده بود که با حضرت رضا علیه السّلام به احترام و تجلیل رفتار کنند و او را از کوفه و قم عبور ندهند بلکه از طریق بصره و اهواز و فارس به خراسان آورند. پس از رسیدن هیأت اعزامی مأمون به مدینه و رسانیدن نامه ای به حضرت رضا علیه السّلام چون آن جناب چاره ای جز پذیرفتن دعوت مأمون نداشت، لذا با اکراه تمام و بدون همراه داشتن کسی از خانواده خود آماده مسافرت شد و به علم امامت تمام قضایای بعدی را که برای او روی خواهد داد پیش بینی نمود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۳۲

نماز گنبد و گلدسته طلا

   عبدالله مأمون پس از انتصاب حضرت رضا علیه السّلام به مقام ولیعهدی بنا به اقتضای سیاست خویش دختر خود (بنا به عقیده بعضی خواهر خود) اُمّ حبیب را به حضرت تزویج کرد و دختر دیگرش را نیز که اُمّ فضل نام داشت برای امام جواد علیه السّلام نامزد نمود و یکی از دلائلی که طرفداران مأمون بر تبرئه وی در مورد مسمویّت حضرت رضا علیه السّلام آورده اند همین است که اگر مأمون قصد مسمومیت آن حضرت را داشت دخترش را به عقد وی در نمی آورد.

   ولی با توجه به هدف مأمون بُطلان این نظریّه کاملاَ روشن است؛ زیرا مأمون برای حفظ موقعیّت خود بعد ها در اثر طغیان عبّاسیان مقیم بغداد ناچار شد که امام رضا مسموم کند اگر چه به عقیده بعضی ها از اولِ کل چنین تصمیم را داشته است، ولی به نظر نگارنده اعتقاد به اینکه مأمون از اول در صدد قتل امام بود یک عقیده افراطی است؛ زیرا مأمون مانند متوکّل عبّاسی دشمن حضرت رضا و علویان دیگر نبود؛ بلکه شرایط و اوضاع و احوال روز چنین ایجاد می کرد که برای حفظ خلافت خود، آن حضرت را مسموم سازد و چنانچه خلافتش از جانب امام و یا از جانب دیگران (به خاطر ولایتعهدی امام) مورد تهدید قرار نمی گرفت، شاید با همان احتراماتِ صوری که نسبت به حضرت رضا علیه السّلام بعمل می آورد تا آخر با آن حضرت رفتار می نمود ولی چون در این مورد احسا خطر نمود فوراً در صدد رفع خطر بر امده و مرتکب چنین جنایتی گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۴

گنبد و گلدسته

   با توجّه به تهدیدات مأمون -علیه اللّعتة- امام بناچار و از روی اضطرار با قبولاندن چندین شرط، موضوع ولایتعهدی را پذیرفتند. از جمله:
1- عدم هرگونه مداخله در مسائل حکومتی.
2- عدم هرگونه قضاوت بین مردم.
3- عدم دخالت برای تغییر وضع موجود. 1
   آن ستمکار منافق شرایط پیشنهادی امام علیه السّلام را پذیرفت و مردم را برای اعلام ولایتعهدی و بیعت مردم با آن حضرت فراخواند و به آنان گفت: من شما را برای بیعت با علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السّلام) خوانده ام. بخدا سوگند اگر این نام های مقدّس بر کر و لال خوانده شود، به اذن خدای تعالی شفا خواهند یافت.2


منابع:
1- عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ص13.
2- همان ص 283.
کتاب «زندگانی حضرت رضا علیه السّلام» نوشته آیت الله سیّد عبدالرّازق موسوی مقدّم، نشر «آرام دل»، ناشر همکار:«صیام» ، صفحه 84.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۴۱

حرم امام رضا(ع)

   با گسترش امر امامت و محبوبیّت حضرت بین مردم و توجه عموم به آن بزرگوار، مامون -لعنة الله علیه- نتوانست آتش کینه و حسادت خود را پنهان کند. لذا دستور داد که از تماس مردم با آن حضرت جلوگیری شود.1 سپس حضرت را از مدینه به خراسان تبعید کرد.
   حضرت علیه السّلام پیش از خروج از مدینه، برای وداع با جدّ بزرگوارش به حرم رسول خدا(ص) وارد شدند، غم و اندوه درونی حضرت به صورت گوهر های اشک بر چهره مبارکش سرازیر گردید، اندک اندک صدای حضرت به گریه بلند شد. آنگاه فرزند عزیزش، حضرت جواد علیه السّلام را به دیوار قبر چسبانید و از رسول خدا(ص) حفظ و نگهداری او را درخواست کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۶

حرم رضوی

   هارون -لعنةالله علیه- بر علویان بسیار سخت می گرفت، به عنوان نمونه به این چند ماجرا دقت کنید:

1- نیمه شبی حمید بن قحطبه ی طائی-لعنة الله علیه- را فراخواند، وی آمد چون در برابرش ایستاد از او پرسید: فرمانبرداری تو نسبت به امیرالمومنین چگونه است؟

   گفت: جان و مالم فدای هارون.

   ملعون سر به زیر افکند و به او اجازه داد تا برگردد. پس از اندک زمانی دوباره او را فراخواند و پرسید فرمانبرداریت از امیرالمومنین چگونه است.؟

   گفت: جانم، مالم، همسرم و فرزندم فدای تو.

   ملعون تبسّمی کرد و به او اجازه رفتن داد. برای بار سوم او را فراخواند و همان پرسش را کرد. این بار حمید بن قحطبه گفت: جان، مال، همسر، فرزند و دینم فدای تو.

   ملعون خنده شادی سر داد و به او فرمان داد که آنچه را خادم می گوید انجام دهد. خادم او را به خانه ای برد که در آن بیست سیّد پیر و جوان و میان سال در غل و زنجیر بودند. خادم گفت: گردن آن ها را بزن و بدن هایشان را به چاه پینداز.

   بعد از اتمام این کشتار او را به خانه ی دوّم برد که بیست تن از فرزندان علی علیه السّلام و فاطمه سلام الله علیها در آنجا بودند. حمید ملعون همه را به قتل رساند.

   خادم -علیه اللّعنة- او را به خانه ی سوّم برد که در آنجا نیز بیست سیّد وجود داشت. حمید این جلّاد ملعون، یک به یک آنان را به قتل رساند. آخرین نفر آنان که سیدی پیر و بزرگوار بود به حمید گفت:

یا ویلک ایّعذر لک یوم القیامة اذا قمت بین یدی جدّنا رسول الله و قد قتلت ولده و لیس لهم ذهنب؟!

« وای بر تو، در روز قیامت چه عذری خواهی داشت هنگامی که در برابر جدّ ما رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار بگیری و حال آنکه فرزندانش را بدون هیچ گناهی به قتل رسانده ای؟! »

   حمید از این گفتار بر خود لرزید. امّا خادم ملعون پیرمرد را جلو آورد و حمید -لعنة الله عیله- او را به قتل رساند. حمید از آن به بعد گریه می کرد و می گفت: هیچ عملی برای من سودی نخواهد داشت.1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۳۵

ضریح مطهر

   «تکتم» هنگامی که به حضرت رضا علیه السّلام باردار بود نه تنها سنگینی حمل را احساس نمی کرد، بلکه صدای تسبیح، تحمید و تهلیل فرزند خویش را می شنید. وقتی امام علیه السّلام ولادت یافت در حالیکه با دو دست به مادر خود تکیه کرده بودند، سر مبارک را به سوی آسمان بلند کردند و لب به شهادت ها گشودند. به وحدانیت خدای تعالی، رسالت جد بزرگوارش و خلافت و امامت اوصیای آن حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم شهادت دادند.

   سنّت جاریه در تولّد ائمه علیهم السّلام این است که هنگی ختنه شده و ناف بریده به جهان پای می گذارند.

   پدرش، امام کاظم علیه السّلام نزد نجمه رفت و به او فرمود:

هنیئاً لک یا نجمه کرامة ربّک.

« ای نجمه! کرامت پروردگارت، بر تو مبارک باد.»

   سپس فرزندش را در آغوش گرفته، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند، کام او را با آب فرات برداشته و او را به نجمه دادند! و فرمودند:

خذیه فانه بقیة الله فی ارضه.1

« او را بگیر که او به تحقیق بقیة الله در روی زمین است.»

کتاب «زندگانی حضرت رضا علیه السّلام» نوشته آیت الله سیّد عبدالرّازق موسوی مقدّم، نشر «آرام دل»، ناشر همکار:«صیام»، صفحه 20.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۶